موضوع انشاء : سال 92 خود را چگونه گذراندید؟
سال نود و دو
سالی که تحویلش ظهر بود
سالی که با امدنش مرا راهی سفر کرد
سالی که مهمان لحظه هاش شدیم و حالا باید ترکش کنیم
سالی که دیدار دو دوست واصل شد
سالی که برا دفعه اول تنهایی یا کاروان راهی مسافرتی چند ساعته شدم و زائر حرم امام رضا (هنوزم که هنوزه اشک شادی اون روزام توی چشامه) و دوست عزیزی که دیدارش واصل گردیدم ان هم در ماه رمضان 18 ماه رمضان
سالی که با دیدن دومین دوست عزیزم و دختر گلش دیدار کردیم خاطره شد برایمان
سالی که کار بهم پشنهاد شد و بعد ی سال دوباره شاغل شدم اما الان راضی نیستم
سالی که برای اولین بار تابلوفرش یادگرفتم وشدم بافنده تابلو
سالی که پدر عزیزی رو از دست دادیم
سالی که بی بی جانم از پیشمون رفت
سالی که مدرک تحصیلمو گرفتم و همه تلاش سالیان من شد همین ی تیکه کاغذ
سالی که با ثانیه ثانیه هاش خاطره پس و پیش شد
هرچه بود از ان دیروز بود و دیگر نیس
رفتن به سمت خاطره ها
و هم اکنون در شب چهارشنبه سوری هستیم چهارشنبه اخرسال
تموم غم هاتون توی اتیش چهارشنبه سوری پر بزنه و دود بشه
- ۹۲/۱۲/۲۷
این نمای سال 92
کاش یه پیش بینیم از ساله 93 میکردی
شاید جالب بشه ساله دیگه بهش نگاه کنیم!
البته این ایده همین حالا به ذهنم رسیدا
شاید رفتم منم یه پست گذاشتم