فردا آغازی دوباره
سلام
و اتفاقات این چند روز
سرم یا به مربا درست کردن گرم بود یا گوجه سرخ کردن و یا ترشی درست کردن و یا سبزی خوردن تمیز کردن
دیروز که ی بار مربا به درست کردیم و من گوجه رو املتی کردم و ی مقداری گوجه حلقه حلقه کردم برای سرخ کردن
که دقیق دوساعت داشتم گوجه سرخ میکردم
ی ساعت داشتم سبزی خوردن تمیز میکردم
کلی کار نیمه تموم دیگه رو تموم کردم
که دیدم هوا ابریه مجبور شدم برم همه لواشک و آلو های روی پشت بوم جمع کنم که واقعا بالا پایین رفتنش بیشتر خستم کرد
و همچنان مونده بودم که چرا خبری نمیشه برای کار
که دیدم ی شماره روی گوشیم افتاده و وقتی جواب دادم دیدم همون دکتر دندانپرشکی هست که قبلا چند جلسه حرف زده بودیم برای کار
و تماس گرفته بود که اوکی از من بگیره
و سر حقوق تصمیمو بگیرم منم توی شک و تردید بودم و نمیخواستم اتفاق 10 ماه پیش دوباره برام بیفته
که با آقایی حرف زدیم و ی چیزای رو بهم تاکید کرد که اینجوری بگو
خلاصه صبح شد و منم زنگ زدم و به دکتر گفتم باشه قبول ی مقداری اگه میشه حداقل هزینه رفت امد اضافه کنین که دیگه اول گفت اول کاریم و این حرفا
گفتم بله میدونم راست و حقیقتش درک میکنم
برگشت گفت باشه خانوم (فامیلیمو)گفت و قرار شد فردا که چهارشنبه اس برم برای شروع که گفتم فردا بیمارستان شیفت دارم و این حرفا گفت باشه پس انشالله از شنبه شروع میکنیم
امروز صبح رفتیم خرید اونم خرید وسایل ترشی و به و میوه
که بارون حال و هوامو عوض کردش و
دوباره مربای به درست کردیم و ترشی درست کردیم و چقد با بابا و مامان شوخی کردیم و خنده بازاری راه انداخته بودیم
یعنی صدبار چایی ریختم باز سرد شد عوض کردم اخرشم یخ خوردیم
دیگه ظهر جای همه خالی ی آبگوشت زدیم بر بدن و شارژ شدیم
احتمالا کمی کمرنگتر بشم اما سعی میکنم اینجا رو حتما آپ کنم چون میخوام یادگاری برامون بمونه
* خدا ممنونم بخاطر همه این اتفاقا
- ۹۲/۰۷/۳۰
ایشالالحظه های خوبی کنارخانوادت داشته باشی
حیلی زرنگی که به همه کارها میرسی شما نمونه
هستی بخدا