دلم طاقت نیورد
شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۳:۵۷ ب.ظ
فضولیم گل کرده بود تو راه خونه همش میخواستم بدونم چی نوشته که قسمم میده نخونم
خلاصه امدم خونه و کم کم بهش گفتم میخوام بخونم اخرش اجازه داد
الانم که خوندم نه اشک میریزم نه گریه میکنم نه بغض کردم نه بخاطر اینکه بی احساسم نه فقط بخاطر اینکه قول دادم گریه نکنم
خدایا ممنونم بخاطر لطف هایی که بهم داشتی ارزوی سال پیشم بود و بهم دادی مواظبش باش
مهم نیس چقد روزی بهمون میدی من راضیم برضایت و میخوام حلال باشه
هرچی داشتیمو داریم به لطف و عنایت تو داریم
خو الان که خوندم میتونم با تمرکز کامل نماز بخونم
واقعا چه روزایی که گذرونیدم فکرشم برام سخته با وجود تو زندگیم بهشت شده
خیلی دوست دارم هردومون بنویسیم
- ۹۲/۰۱/۳۱
خدارو شکر