118
امروز سرکار نرفتم هم سردرد شدید داشتم چون مامان سفارش زیاد داشت
اول کاری بابا سرم داد زد بغضم نزدیک بود بترکه اما نذاشتم و نمیخواستم گریه کنم و اشکام بره
زندگی ما واقعا دیدنیه چقد زود دیر میشه وقتی فک میکنم الان اوضاع خونه ما 5 ساله اینجوریه و مزه خوشی ندیدم دلم بحال خودم میسوزه
خداروشکر میکنم سالم هستیمو و کار میکنیم من و مامان یه جورایی هردو باهم یا علی گفتیم واسه خرجی خونه کار کردیم قربونه مصلحت خدا برم تابستون وقت سرخاریدن نداریم کارمون عالیه و همه قبولمون داشتن و دارن پاییز که قربون خدا برم بازم ی کار دیگه درست شد اول بابا خیلی سر صدا میکردو داد و بیداد من مامان راضی میکردم که بره پیش بابا و خودم یواشکی میرفتم زیر زمین و ی ساعتی ی بار خودمو نشون میدادم که یعنی خونه هستم درسته اول کار یواشکی انجام میدادیم اما بعد بابا ناچار شد قبول کنه
اوخ دارن صدام میزنن برم پایین دوباره برمیگردمو ادامه شو میگم
*************************************************************************
مرد زندگیم جواب داده:
برا نوشتیه 118 نظری ندارم
تها نظری که میتونم بگم اینه که سیع میکنم خیلی خیلی کموقتتو بگیرم تا به کارتون برسین
درسته این نوشتتو همون روز خوندم ولی نمیدونم چرا همون روز نظر نمیدم
منظورم اینه که سیع میکنم پا رو دل تنگیم بزارم نگم بیا نت تا تو هم مجبور بشی بیای
میدونم نیای خودت ناراحت میشی بیای باید تیکه های خونوادتو بشنوی
تا اینجا که یه جورای چطوری بگم خودمو سازگار کردم با این شرایط
ایشا الله خدا هر دو منو کمک میکنه منم سیعمو میکنم
- ۹۱/۰۶/۲۸
تها نظری که میتونم بگم اینه که سیع میکنم خیلی خیلی کم
وقتتو بگیرم تا به کارتون برسین
درسته این نوشتتو همون روز خوندم ولی نمیدونم چرا همون روز نظر نمیدم
منظورم اینه که سیع میکنم پا رو دل تنگیم بزارم نگم بیا نت تا تو هم مجبور بشی بیای
میدونم نیای خودت ناراحت میشی بیای باید تیکه های خونوادتو بشنوی
تا اینجا که یه جورای چطوری بگم خودمو سازگار کردم با این شرایط
ایشا الله خدا هر دو منو کمک میکنه منم سیعمو میکنم