خدا در همین نزدیکییست
میان نفس های من وتو
میان فکر و یاد من و تو
میان همه امیدها و توکل ها
میان همه دلخوشی و خوش ها
میان همه مشکلات و گرفتاری ها
و خدا در همین زندگی جاریست
که حوا و آدم زمینی شدند
و خداوند من و تو را آفرید
تا عشق زمینی را به آسمونی تبدیل کنیم
*گرچه دورم ازت اما دلم خیلی خیلی نزدیک نزدیک نزدیکه
* *هرشب خیلی دیر بخوابم 11 الی 11.30 هستش دیشب خودمو کشتم بیدار موندم اما باز ساعت 12.30 خوابم برد
و امشب هفتمین شبی هست که چراغ خانه از وجود تو نازنین خاموش شده
و ما همچنان عزادار خواهیم ماند
به عشق تو
پدر نازنینی که آسمونی شدی و هفت شب از اسمونی شدنت گذشت
خانه ابدیت قرین از شادی و روحت مالامال از نور
* امشب مراسم هفتم داریم فقط همینو میدونم
** اگرچه کمرنگم نیستم کمی کمرنگم تا بتونم ختم رو به پایان برسونم
*** در دعاهاتون ما رو یاد کنین
زیارت عاشورا
انقده حرف تو دلم مونده بود که مونده بودم چی بگم
و تنها چیزی که به زبونم امد
اللهم اجعل محیای محیا
بود
خدایا کمکمون کن
امدم بیمارستان سر شیفت
انگار توی زندون امدم
کم مونده بزنم زیر گریه
*برای برادر عزیز آقایی دعا کنین
* همکارم فاطمه رو تا دیدم با هم زدیم زیر گریه گفتم ماجرا رو باورش نمیشد منو میزد و میگفت شوخی نکن