من و مامان داریم زعفرون پاک میکنیم
آهنگ
از خونه ما نامیدی ها سفر کرده
گویا دعاهای من خسته اثر کرده
هر لحظه ذا میشمارم تا رسد فردا
آن لحظه به آغوش کشیدنت را
بعد از جدایی ها آن بی وفایی ها فردا تو میایی
عجیب حرف دلم بود
ساعت 10 حالا من و مامان و زن داداش اولی و داداش ها
آهنگ
وقتی هنوز بیادت گریه میاد سراغم
قلب منی
عشق منی نمیشه دوست نداشته باشم
و اینک تنها در اتاق نشستم و میشنوم
آهنگ
ایندفعه باز میخوام با تو مدارا کنم
توی چشمای تو عشقمو پیدا کنم
هرچی میخوام به نبودنت فک نکنم نمیشه که نمیشه
میدانم همه این دوری ها تموم خواهد شد
این قسمتی از زندگی ماست و فردا که بشه در تکاپوی خرید وسایل زندگیمون هستیم
* در عین واحد من امدم تو اتاق و الان در اشپزخونه ما صحبت ها حرف خواستگاری برای داداش سومی هستن ان شالله ی مورد پیدا بشه و برسن به وصال و این مساله زمستان سال پیش نیاد