هر دم از نفس ها شده عجین با تو
هر بوسه من بر خاک شده عجین با تو
و اینک خدا سر به آسمان تو بالا آورده ام که امیدوارم
*خدا کمکمون کن که سربلند باشیم و محتاج کسی نشیم
برامون دعا کنین محتاج دعایم
این روزا از صحرای کربلا وضعم خرابتره
زمین دلم تشنه شده
تشنه اون جمعی که پیششون نیستم و هیچی حضور جسمی ندارم
دلم زودتر از خودم بیتابتر از خودم بی قرارتر از خودم شده
و تنها چیزی که میتونم هدیه کنم قرآن خوندن و صلوات که میفرستم
*وقتی امروز پشت تلفن بهم میگی کاش اینجا بودی
من میمونم ی دنیا حرف نگفته و ی دل که پر پر شده و میخواد اونجا باشه و.....
آقا خجالت زده ایم گرچه دست خالی آمده ام اما دست خالی برنگردونم
پدر عزیز آسمونی شدنت باعث رنج خاطری شد برایمان چقد زود ترکمان گفتی
قرار وصلتمون بود نه تنها گذاشتنمون
پدری که پا به پا همراهمون شد و خواستار خوشبختی ما
پدر کجا به دیدارت آیم که به خاک ختم نشود
پدر کجا قرار گذاشتی که چشمان به دیدارت روشن نشد
تقدیم به پدر عزیزی که اینک کنارمون نیس
عزیزم مرد صبورم تسلیت میگم
گرچه دورم اما داغدار شدم
برای عزیزترین بابای که فکرش برام هنوز سخته
عزیزم شرمندتم که ازت دورم تسلیت
از دیشب داغدار شدم اما نمیدونستم برای کی
و الان فهمیدم
* برای شادی روحشون برای تسلایی دل خانواده عزیزم و آرامش قلبشون برای عزیزترینم که ی خانواده رو به دوش میکشه صلوات بفرستین
* نظرات باز میمونن تا جزء ها مشخص باشن
عزادار شدیم اما نمیدونم کی
از دیشب بدجوری استرس داشتم و نمیدونستم چمه
با استرس خوابیدم و با آشفتکگی از خواب پریدم
و
خبر نداشتم چی شده
نداشتم عزیزی سفر کرده و بینمون نیست و اسمونی شده