.

.

.

اینجا ما هستیم و خدامون

-----------------------------
با قراردادن این عکس
به عنوان
عکس پروفایل وبلاگتان
به جمع ما بپیوندید
+عشق

http://nomovement.blog.ir/

۱۰۰ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

وقتی دنبال ی چیزی میگردی که باعث رونق و کسب کار بشه

وقتی نگران اون آینده ای که همش فکرشو میشغول میکنه

وقتی فکر اینی که کی همسفره و همسفر زندگیش میشی

وقتی فکر باهم بیرون رفتن و با هم امدن خونه رو میکنی

وقتی فکر پس اندازای خرد و ریزه ای که بعدها ی گره بزرگ باز میکنه هستی

ی چیز پیدامیکنی و شروع میکنی با دل و جون به خوندن

آری

اون ی سوره از قران که ی جورایی عاشقشم سوره واقعه

و 

و 

و

بعد نتیجشو میبینی و اشکای شوقت گوله گوله پایین میریزه و بدون اینکه بزور بفرستیش خونه که استراحت کنه خودش پامیشه میره

این یعنی خدا حواسش بهمون هست

* خداشکرت ممنونم بخاطر همه چیز

  • ادم و حوا
این روزها همه دنبال خبر خوش هستن

روزتان شیرین چون عسل

دلاتون شاد 

روزگارتون عسل



*دیشب بقدری دلتنگی روم فشار اورده بود که بغض کرده بودم

* از سرکار داشتم میومدم خونه اس بازی میکردیم داشتم فک میکردم از کی صداتو نشنیدم حساب میکردم که دیدم زنگ زدی کلا نفهمیدم چطوری رسیدم خونه

*فندق خیلی خیلی شیطون شده تا میرسه خونه میخواد بیاد بغلم میگه اووووووم و بهم اشاره میکنه میگم بگو عمه باز میگه اوووووم وقتی بغلش میکنم ی ذوقی میکنه تند تند دست میزنه میذارمش پایین میرم ی چادر سرم میکنم میره به زن داداشم میگه اووووووم دَدَر میگم بدو عمه تند تند میدوه بدون ابنکه زمین بخوره دستام میگیرم سمتش که بیاد بغلم دستام بوس میکنه

  • ادم و حوا
چشمانم به دیدارت 

به لحظه وصال

به امید خدا

دستانم به گرمای دستانت

به عشق و روح خدایی که در بدنت موج میزند

گرفتارس

خوشا به حال دلم

که همراه تو شد

  • ادم و حوا
و خداوند عشق را آفرید تا جوانه بزنم و پرورش پیدا کنم
  • ادم و حوا
روی برگی بنویس عشق

بنویس با چشم خیس عشق

عشق رو تکرار کن دوباره

خط تیره بنویس عشق


سلام صبح بخیر همه و همه و همه

  • ادم و حوا
خوشبختی را معنا کردم

خدا و تو و من

چشمانم منتظر آن لحظه ای که لحظه موعود برسه

عزیزکم منتظرت هستم و خواهم ماند


مادر لخظه ای آغوشت را هدیه ام کن میخوام اشک بریزم بدون آنکه بفهمی در دلم چی میگذره

مادر بگو دختر نازم بگو

بابا باز اشتباه صدایم بزن تا بگویم مرا دوس نداری و برگردی بگی همشون ی طرف و تو ی طرف

داداش اولی بگو  مرا صدا بزن و دستور اتو کردن لباساهیت را بده

داداش دومی بگو بیا عارف را آوردم  حواست باشد که  میرم و زودی برمیگردم

داداش سومی بگو این یعنی چی و با دقت به توضیح من گوش بده

و کوچولوی جانشین تو بهم بگو همش میخوره 


*روزگار سخت میگذرد آن هم برای دردانه ای از هیچ چیز هراسی نداشت و ندارد

* این دخترک قصه خودش را میسپارد به مردی که  چشم انتظارش مانده و خواهد ماند و دیگران در زندگی کمرنگ شده ان بدون هیچ دلیلی 

* تنها او مانده و مرد قصه و ی دونه خدا

  • ادم و حوا
و عشق تنها چیزی میتونه باشه که تو بدترین شرایط کاری دووم بیاری و سختی کار بجونت بخری

و عشق تنها اسمی هست که میشه با حرارتش توی سردی زمستون زنده موند

و عشق تنها حرفی که نمیشه بعدش حرف دیگه ای زد

و عشق تنها مرهمی که دردای تو رو ساکت میکنه

 و عشق حرف اول و اخر رو  همه جا میزنه 

* عشقتون پایدار و روز افزون
  • ادم و حوا
صبح فقط صورتمو شستم و ی چای نبات خوردم زدم بیرون

مامان همش صدا میزد که کجا میری ی چیزی بخور

گفتم اشتها ندارم 

در ورودی حال که بستم ی بغض سنگین ترکید تا در حیاط گریه کردم و در حیاط که بستم اشکامو پاک کردم

ایستگاه اتوبوس نشسته بودم دیدم مامان امده بزور ی تافتون خریده و قسمم میده نخوری نمیذارم بری

تافتون گرفتم و گذاشتم توی کیف 

گفت برو بسلامت فقط بخند نمیخوام اینجوری بری

رفتم اما همینکه رسیدم داخل مطب

ااشکام میریختن در مطب بستم و ی دل سیر گریه کردم

صورتمو شستم و نشستم که دکتر امدش

تا ظهر هرجوری شد سر کردم اما هوا بارونی و بارون بشدت میبارید 

وقت برگشتن بود که خیابون خلوت شده بود امدم کیفمو دربیارم دیدم کیف پولم نیاوردم از خونه

و ناجار مجبور شدم منتظر اتوبوس بمونم و تقریبا یخ زدم  

*التماس دعا این روزا


  • ادم و حوا
ی شب دیگه با گریه گذشت

معده ام همچنان از دیشب از شدت ضعف و گرسنگی میسوزه و درد میکنه

با گریه خوابیدم 

این شبا و روزا خیلی سخت میگذره خیلی سخت


ان شالله همیشه خوش باشن صدای خنده خانواده ام با گریه من قاطی شده بود برادر کوچیک من بالاخره سرباز شد ی نیمچه سرباز و دیشب  داشتن سر به سرش میذاشتن 

اما من توی اتاق اونقد گریه کردم فقط از گریه هام هق هق موندگار شد و نفسای که دیگه نمیخواستن بیان و فقط 

*الان صدای مامانم میاد اما ای کاش حالمو میفهمید خیلی وقته دلتنگ آغوش مادری هستم که شبانه روز فکر و ذکرش شدیم ما 

* دیگه برای دردای که میکشم هیچ کس بیدار نمیکنم فقط ذکر میگم و میگم یکم بخواب دیگه تموم شد


  • ادم و حوا
دلم گرفت

گرفت اساسی



حرف زیاده اما زبون گفتن ندارم 

  • ادم و حوا