شیطنت های ِ من

قسمش میدم که بدنت اذیتت میکنه

میگه نه زیاد

میگم بجون من قسم بخور

میگه نه اذیتم نمیکنه

میگم نگرانتم نمیخوام اذیت بشی و این دوری تموم میشه زود زود . خدا با ماست

میگه ای شیطون لپ تابو خاموش کن زود باش

میگم خاموشه اون موقعی که از سرکار امدم خوندم خاموش کردم

میخندیم دوتایی

سر بسرش میذارم از حرفای آزمایشگاه و خرید کردن برای آزمایش دادن

  

شیطونی شدم من و خودم نمیدونستم

حرفای از جنس شیطنت ِ من

وقت خواب شده و از آینده های نزدیک حرف میزنم

حرفای خنده دار  و شیطنت های خاص خودمو میگم 

اره اینجوریه

هنوز شیطنت ِ من گل نکرده از صدتا غنچه من یدونش باز نشده

مواظب باش کودک ِ درونم را بیدار نکنی 

و گرنه تو دانی و من و کودک درونم

* خدایا شکرت

* صبح بخیر آقای مهربونم قبل رفتنم به سرکار هدیه بهت میدم ی پست آبدار

سبکبارِ تو

اقای

کار سجاده ام نصفه شد

سجاده تقریبا داره تموم میشه

باید بفکر و ان یکاد باشم

شب برگردم سجاده رو  بقیشو میدوزم

خدایا با اسم خودت شروعش کردمم با نام تو هم تمومش میکنم

خودت برکتشو بده

سجادهِ عشق من و تو

از دیشب دوخت سجاده رو شروع کردم

با صلوات میدوزمش 

برای من خوشگل شدنش مهم نیس 

میخوام سجاده ام پر از برکت باشه

همشون تا آخر هفته راهی سفر دیار عزیزم هستن

* زیبایی ظاهری برام مهم نیس زیبایی باطنی برام مهمه

*ساده ترین سجاده دنیا

خاطره (3)

خبر ِ نیلوفر

نیلوفر جان 

از شادی تو شادم

مبارکت باشه انشالله 

به پای هم پیر بشین

بعدانوشت: هنوزم توی شوکم 

راستی نوشت: ببخش دیگه خرزهره تموم کردم اینا مال شما

ذوق کردن ِ من

وقتی زنگ میزنی بهم و از کارات میگی

من اینجا پشت تلفن ذووووووووووق میکنم مثل ی بچه

دوستت دارم با همه کارایت که برای شادی من میکنی

همه چیز از ان ما است

فقط 38 روز دیگه مونده عزیزم

منتظر میمانم 

یادته؟ اون شب چی شد

شب مهتابی شد برامون

* بعدا اضافه نوشت : 

زنگ زدی و میگی برام گوشواره خریدی

میگم مرسی همون کافیه

میگی مانتو چه رنگی میخوای بخرم برات

منم میگم نهههههههه مرسی