سبکبارِ تو
يكشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۱۳ ب.ظ
به نام خالق روزگار
سلام
سلامی بر گرمای دستانت
سلامی به مهربانی صدایت
و سلام بر کوفتگی بدنت
الان تازه از سرکار رسیدم خونه
حرفم از دلتنگی گذشته دیگه حرف نمیزنم از دلتنگی چون بقدری دلمو تنگ میکنه که میخواد پاره بشه
پس موقع دلتنگی میرم کتاب خدا رو باز میکنم و چند آیه میخونم تا مرهم دلم بشه
و اینک سرگرم سجاده ای که میخوام هدیه بدم به عزیزترینم
هرچی فک کردم چی هدیه بدم به ذهنم نرسید
بهترین هدیه ای که تو بهم دادی سجاده و مفاتیح و اون تسبیح بودش و هست
خیلی خیلی دوسشون دارم
برای همین فک کردم چیزی هدیه کنم بهت که ساخته ذهن و دست خودم باشه
دنبال اینم که بهترین ها رو بهت بدم و اولین هارو
امدم دیدم ی پست جدید نوشته شده
اونم دست خط آقایی خودمه
مرسی عزیزم که با اون همه مشغله کاریت میای و مینویسی
ممنونم ازت
* بعدا نوشت:
الان بشدت نگران بودم
اس دادی
دلم آروم گرفتش
- ۹۲/۰۶/۰۳