مثل ی روز باور نکردنی
همین روزا منتظر این روز خواهم ماند
نه برای دلم
برای تو که همه حاله در حال تلاشی
مثل ی روز باور نکردنی
همین روزا منتظر این روز خواهم ماند
نه برای دلم
برای تو که همه حاله در حال تلاشی
صفحه رو باز میکنم
کسی پشت صفحه نیس
اما اشکام دونه دونه میریزن پایین
من از این صفحه چی میخوام؟؟؟؟
جز صحبتای کسی که ارومم کنه
اهنگ وبلاگ پلی شده مثل همیشه ته چین گره های تابلوفرش
گره های محکمی که از شدت درد به تابلو میزنم
گره اول با رنگ 1
گره دوم با رنگ 1
گره.......
گره......
تا گره 330 با رنگ 23
ی رج دیگه تموم شد و ی الماچ و سه پود
دفه اروم بزن سه پودت پاره نشه
رج بعدی رو از سر میگیرم و شروع میکنم
با گره گره تابلو عکسش به خاطرم و حرفاش تو گوشم و نفساش توی قلبم زنده میشه
من همینجام
همین نزدیکی
کمی انطرف تر از تو
عجیب هوایی شده بوی امدنت را به رخم میکشد
این صفحه بی جان مرا عجیب جان داد
این صفحه خاطرات زندگی شد
* دلم عجیب گرفته و فکَم بشدت درد میکنه
ای دلم خنک شد
وقتی منتظر یدونه اس هستی
این شرکتهای مخابراتی چنان حالتو میگیرن
حالا منم یکمی بی اعصاب شده بودم انقده دنبال شماره و لغو کردن پیام تبلیغاتی شدم که دیگه الان حالشونو گرفتم
الان خیلی سرخوش شدم ب تمام معنا
کی بشه حال این بلاگفا رو بگیرم دلم خنک بشه
یاهاهاهااهاهاه
5005 عدد 2 رو ارسال کنین مشترکین ایرانسل
همراه اول با 09990 تماس بگیرن و لغو کنن
خدایا خودت یاری گر باش
خدایا هرجا خم شدم و سجده کردم برای ان تو باشد
دلم عجیب گرفته
صبح که چشامو باز کردم سنگینی صورتمو نمیتونستم تحمل کنم
بلی نشستم روی تخت باز دوباره ورم کرده
تنها چیزی از دهانم درامد از ته دلم گفتم خدایا شکرت
برام مهم نیس خودم چقده درد دارم
فقط و فقط میوام خوشحال باشه
هرچقد که شیشه ی چشمام بارونی بود
میخوام ی لحظه غم توی چشماش نباشه
که یکی نفهمه هوس چی کردی و بخره و بیاد و توی دلت ذوووووووووووق کنی
ای هوس کردما
حالا نمیگم هوس چی کردم اما بدجور هوس هوای عید کردم
یکی از دوستای عزیزم که مثل خواهرم دوستش دارم و کوچیکتر از من هستن بقدری حرفای پخته میزنن یعضی اوقات بخودم شک میکنم که شاید من کوچیکترم
تا همین چند دقیقه پیش بارون شدید بودش
رعد و برقاش بماند که از جام پریدم
از بس صداش بلند بود
تا بابا بیادش دنبالم ی ده دقیقه ای زیر بارون رفتم کلی دعا کردم فرستادم براتون تو اسمون
اما با معاینه جراح لثه گفت دوروز دیگه این جراحی شما کار زیاد داره سعی میکنم اول وقت بهت نوبت بدن چون یکمی زمان میبره وقتی از منشی هزینشو پرسیدم دیدم انگاری با ی کسی که گنج قارون داره نرخ میده لب و لوچه ام افتاد پایین
بعد از این همه درد کشیدن بقول معروف پول بده و خفه شو اصطلاحیه که توی شهرمون بکار برده میشه
کاش قدری دکترا حال این مریضا خبر داشتن که طرف چقد حقوق میگیره که شما انقده نرخ میدین تازه ی منت گذاشتن سرم که اره ویزیت نگرفتیم
حالا ما که ی نیمچه دستمون توی جیبمون میره
وقتی نرخشو برای چنددونه بخیه که قراره روی لثه بزنن بهمون گفتن مامانم رو بهم کرد فقط تونستم ی لبخند بزنم و سکوت کنم
توی راهم رفتیم ی مقنعه مشکی بخریم که پارچش 10 تومن میشد که جنسشم جالب نبود منصرف شدم و گفتم همون شال مشکیمو سرم میکنم با این اوضاع هیچی نمیشه خرید
از کنار عطاری رد میشدیم گفتم بریم ی چندتایی بذر فلفل دلمه ای بخریم ناقابل شاید بیست تا دونه نشه شد 2تومن
سبزی خوردن که خواستیم ی کیلو خریدیم ناقابل 3 تومن شد
هیچی دیگه کم کم ادما باید غصه بخورن و بزرگ بشن تا غذا
میترسم فردا بگن برای نفس کشیدنت باید پول بدی
کاش قدری منصفانه تر زندگی کنیم کار میکنیم که ارامش داشته باشیم نه که ارامش بدیم پول تحویل بگیرم
درسته کاری ازمون برنمیاد اما اگر کاری نیس برای طرف مقابلمون بکنیم دعا که میتونیم بکنیم
انوقت ی ادمیزاد میخواد کار کنه پول عرق و زحمتکشیشو میخوان بدن جونشون بالا میاد
خلاصه که هیچی دست خالی و نگرانتر از همیشه به خونه برگشتم
و رفتم تو اشپزخونه خودمو سرگرم کردم
خیلی دلم گرفته خیلی زیاد
*اهنگ وبلاگمو خیلی دوس دارم بدجوری منو یاد خوشی هام میندازه
عکس اتاقمو بخاطر چند تا از دوستای گذاشتم که ندیدن اتاقم نارمزتبه دیگه بیشتر وقتها اینجوریه این هفته که کلا دست بهش نزدم در اینده نزدیک قراره مرتب مرتب بشه
*خدایا هوامونو داشته باش تا زمانی که زنده ایم جلوی هیچ کسی جز خودت دستمون بسمتشون نره
الهی آمین
روزتون خوش
هفته خوبی رو ارزومندم براتون
من ساعت 8.15 نوبت جراح لثه دارم برام دعا کنین استرس دارم اساسی