زمین
از آن من است
وقتی تو را دارم
آسمان
از ان من است
وقتی تو را دارم
وقتی میبینم پستام روز بروز امیدوارانه تر میرن جلو
وقتی میبینم محکم محکم سر حرفام ایستادم
وقتی میبینم ی تو داره از راه دور با درونم اونقده آرامش میده
که جلوی سیستم خوابم میبره تا سر صبح تکون نمیخورم
وقتی میبینم دیگه اونجور مثل قبل نیستم
وقتی پستامو با شادی مینویسم و اون ناراحتی که داشتمو یادم میره
اینا همش لطف تویِ خدا که ما رو به حال خود وانمیگذاری
خدایا شکرررررررت بی کران مثل آسمانت
بعد ناهار مهمونامون رفتن
یعنی عروس و دوماد چند شب دیگه وخانواده هاشون
اره دیگه عروس نیمه شعبان
باز نیمه شعبان شد و خبری نشد
چند نیمه شعبان چشم انتظارم خدا داند
بعدم رفتیم سرخاک
کلی دعا خوندم و صلوات فرستادم
خلاصه بعد که ی طوفانی شد که اون سرش ناپیدا
انتن گوشی کلا پرید
اصلا هرچی ماشین و ادم بود توی ترافیک خیابون
موتورها و دوچرخه ها که برای خودشون اینطرف و اونطرف میرفتن
خیلی دیر رسیدیم خونه
رفتم ی دوش گرفتم و الان اینجام
* کلی نظر تایید نشده این پشت مونده
خودمو کشتم به تمام معنا
خونه تکونی کردم اساسی
خانواده عروسمون اولی برای خرید عروسی پسرشون امدن شهر
احتمالا 99 درصد خونه ما ناهار میان
این یعنی خدا بخیر بگذرونه
چرا؟
چون به احتمال فراوان ناهار میان و بعدش باید بریم سرخاک
حالا منم که انگار نه انگار صبح امتحان داشتم اونم با افسری که کلا هرکس دفعه اولشه رد میکنه
من هنوز موندم چرا منو رد کرد؟ چرا فک میکرد که دفعه 4-5 منه؟
ایا رانندگی خوب بود؟ یا ایا رانندگی بد بود؟
این افسرای باز نشسته که میارن برای امتحان
عایا خدا رو میشناسن؟
آیا برای اینکه بار اولته بهونه خوبیه رد کنن؟
عایا چون دست فرمون طرف خوبه و دفعه اول قرار امتحان بدهکار خوبیه؟
من قاضی نیستم و قضاوت نمیکنم اما خدا ازش نگذره خیلی ناراحت شدم اما هم چنان میخندم چون واقعا با تمرین این دوروز اخر فک نمیکردم برای اینکه دفعه اولمه رد بشم