کمی عشق میخوام از جنس نماز
ان شالله میخوام برم نماز مغرب و عشا رو زیارتگاه نزدیک خونه
خیلی سال پیشا
شاید ده سال پیش
مامان ی تنور گازی داشت نون میپختش
تا زمانی که پادرد و ارتروز زانو و مشگلات باعث شد تنور بفروشیم
چند سال بعد باز خریدیم ولی باز با گرونی ارد و مشکلات دامانگیر باعث شد بفروشیمش
چندروزیه که باز تنور خریدیم دستِ دوم
ی رنگ نقره ای زدیم بهش شده مثل همون نو و اک بندای جلو مغازه
امروز دیگه ی برقی میزنه توی حیاط که خدا میدونه
هیچی دیگه قراره برم راست راستکی یاد بگیرم
و بتونم نون بپزم
انقده ذوق یاد گرفتن دارم که خدا میدونه
از همه بیشتر دلم برا نون قندی های که مامان میپخت میذاشتشون کنار دیوار خشک میشدن
به به چه مزه ای میدادن
یا اون تافتون و قلفی های که با تنور میپختش
وای
نون های تازه از تنور درامده هیچوقت ادمو سیر نمیکرد
چای های گاه و بیگاه جلوی تنور
قوری که همش میذاشتیم توی تنور که ابجوش داغ بمونه
من همیشه نون ها رو جمع میکردم و میشمردمشون
چقده دلم تنگ شده
دارن اون روزا برمیگردن
نون داغ با ماست پوستی یا خیکی
صبح همگی بخیر
عاقا ما داریم میریم فیل هوا کنیم
والا منظورمه دارم میرم امتحان بدم
دیشب کتاب ایین نامه داشت فحسم میداد
قشنگ صداشو میشنیدم
والا
خو دیگه پاشم برم که اگر نرم جسابم با کرام الکاتبینه
خوبین خوشین سلامتی
امروز خودمو باید هلاک کنما
فردا امتحان دارم میخونم به امید اینکه افسر سمندون نباشه
* ختم زیارت عاشورا امشب ساعت 11 در وبلاگ ملاقات با خدا
عصر دم غروب
رفتیم زیارتگاه نزدیک خونمون
دو تا وروجک بردم
تا یکمی زن داداشم
استراحت کنه
تا زمان اذان اونجا بودیم
سلام بر شما
خداوند بخشنده مهربان
خداوند رنگین کمان
خداوندی که از بوی گل بهتر است
صمیمیتر از خنده مادر است
اینم هدیه دختر برادرم
* اینارو خودش انتخاب کرده دختر نازمون
درین دین درین دین
امدم این پست بنویسم که برابر شد با 50 تا سبزی خوردن
و نمیشه از سبزی خوردن آبگوشت گذشت
انقده هوا عالی شده
دیشب خندم گرفته بود بدونین چطوری خوابیدم میخندین بهم
از 11.10 تا 12.20 خوابیدم
از 1.45 تا 3.45
باز 5.10 خوابیدم تا 6.45
کلی خندیدم
وسط اینا همش اس دادم و تلفنی حرف زدیم
* ی بنده خدایی از هاپو میترسه [البته سربسر من میذاشتش میدونم] ولی ی کاری کرد نزدیک بود خودم سکته بزنم از صدای هاپو
* سه روز مهلت دادم متاسفانه بی جواب گذاشتن حرفامو حذفش میکنم
خوبید خوشید
الان ذوووووووووووق کردم بسیار بسیار بسیار
البته همش تقصیر اقایی بودش
ولی خوب خیلی خوب شد الان من بیدارم
از ساعت 3.45
خوب دیگه امدم ی چیزی یاد بگیرم برم
سحرتون بخیر
خوب بخوابید[ی شیطون که میخواد گولتون بزنه]