خدایا شکرت
هیچی دیگه
حوصلم سررفته اساسی
خدا
میدونی چند تا شکرت؟
اندازه تموم مخلوقاتت
عاشقتم
خدایا شکرت
هیچی دیگه
حوصلم سررفته اساسی
خدا
میدونی چند تا شکرت؟
اندازه تموم مخلوقاتت
عاشقتم
اما الان خمیر کردیم احتمالا گرفتار پخت نون باشیم وبرم و برگردم ان شالله
عکس میذارم ان شالله
صبح یکشنبه بخیرررررررررررررر
خوبید؟
خوشید؟
الحمدالله رب العالمین
ما هم خوبیم
دست و صورتتونو شستین؟
افرین ما هم بریم ی کوچولو چای صبحونه بخوریم برمیگردیم
جلسه قران بودم و دعای توسل
همگی رو یاد کردم
* وای تو راه برگشت بهارنارنج گل زنگ زد انقده خوشحال شدم براش دعا کنیم که فردا امتحانشو خوب خوب بده
همش میترسم
چون این داداش اولی انقده گیر میده که خدا میدونه
اما امروز هی به مامان میگفت چی ریختی توی مرغ ها
مامان از اشپزخونه (در حال درست کردن حلوا)میگفت ادویه پیاز ابلیمو
اونم گفت خیلی خوشمزه شده
هیچی مامان رفت بیرون و گفت من درست کردم
خیلی خوشحالم ی بار غذا درست کردم این غر نزد
شیوه پخت :مرغ کم کرده بودم با پیاز و روغن سر گذاشتم رو ماهیتابه نیم ساعتی بخارپز شده بود و اب روی مرغا گرفته بود
بعد منم اینجا توی وبلاگ بودم رفتم سرشو برداشتم تا ابش خشک بشه
یکمی برشته شدن و اونطرفشو گذاشتم برشته بشه
بعد مرغا رو توی ی ظرف دیگه گذاشتم و توی ماهیتابه رب و ادویه و نمک ریختم و سرخ کردم و اب ریختم وقتی جوشید ریختم روی مرغا
شعله رو هم کم کم کردم بدل پخت
مرسی بهارخانمی از اشپزی خوبت
بویِ خوش گلاب
بوی هل
بویِ خوش حلوا
و اینگونه ما هنر افرین میشویم
خیلی ساده و بی آلایش
ی نونی پختم ولی خوب خوب نشدن
میگی
من دوس دارم میدونم خوشمزه ترین نون هستش
شروع میکنم به تعریف
جزغاله میدونی چیه
نه نمیدونم
و شروع میکنم میگم دنبه رو دیدی اب میکنن رو شعله
انقده اب میکنن که دیگه ته مواد ی چیزی میمونه و دیگه اب نمیشه
اونارو چرخ میکنیم میزنیم به مواد تافتون
میگه ای نامرد
دوباره شورع میکنم
میگم کنجد دیدی کجدهای سیاه و رنگی رو نه اونای که سفید مخصوص شیرینی
میگه اره
میگم اونا رو میکوبیم زردچوبه میزنیم و با اون جزغاله ها میزنیم به خمیر
میگه ای نامرد
میگم میدونم نامردم
دوباره شروع میکنم به حرفای دیگه
میگم پاشدم گشنم بود رفتم ی قاشق رب زدم تو روغن و ی تخم مرغ شکوندم توش خوردم با نون خونگی ای چسبید ای چسبید
میگه ای نامرد اینا چیه میگی
بغض....
بغض...
* نمیدونی که چقده قاطی روزگار شدم که کارم از مزه گذشته و هیچی نمیفهمم چی خوشمزه اس چی بد مزه اس فقط میخورم تا زندگانی کنم
** فقط نوشتم یادم بمونه نامردم که چیزای رو تعریف میکنم که هیچوقت نتونستم ازش بخورم
تنهایِ تنها
کوچولو ها رو بردن دکتر
تازه قول دادیم برا جلسه قران
حلوا درست کنیم
وای هنوز درست نکردیم
تازشم الان مرغ گذاشتم بپزه
ی بوی مرغی توی خونه پر شده
اب برنج گذاشتم که جوش بیاد
امدم وسطش هی به اینجا سر میزنم چقده امروز خلوته
به به بوی گلای محمدی تو اتاقم پر شده
خدا کنه غذا خوب بشه
و گرنه حوصله غر زدنای این داداشارو ندارم که ندارم
کلا غر میزنن
*دارم پستامو رمزی میکنم همشو از اول رمزدار میکنم اصلا چه معنی داره بدون رمزی بنویسم
شنبه کلا اتو و مرتب شده
مو اتو کرده بخیر
اوه چقده خوشگل شدین
دست و صورتتونو شستین؟؟؟
بدو برو بشو و چای صبحونه بخور
بیاین کارتون دارما
تا نیم ساعت دیگه برمیگردم
بویِ بهشت
بوی عطر گل محمدی
(اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)
بوی خدا میاد
اندکی صبر سحر نزدیک است...