نامردم میدونم
ی نونی پختم ولی خوب خوب نشدن
میگی
من دوس دارم میدونم خوشمزه ترین نون هستش
شروع میکنم به تعریف
جزغاله میدونی چیه
نه نمیدونم
و شروع میکنم میگم دنبه رو دیدی اب میکنن رو شعله
انقده اب میکنن که دیگه ته مواد ی چیزی میمونه و دیگه اب نمیشه
اونارو چرخ میکنیم میزنیم به مواد تافتون
میگه ای نامرد
دوباره شورع میکنم
میگم کنجد دیدی کجدهای سیاه و رنگی رو نه اونای که سفید مخصوص شیرینی
میگه اره
میگم اونا رو میکوبیم زردچوبه میزنیم و با اون جزغاله ها میزنیم به خمیر
میگه ای نامرد
میگم میدونم نامردم
دوباره شروع میکنم به حرفای دیگه
میگم پاشدم گشنم بود رفتم ی قاشق رب زدم تو روغن و ی تخم مرغ شکوندم توش خوردم با نون خونگی ای چسبید ای چسبید
میگه ای نامرد اینا چیه میگی
بغض....
بغض...
* نمیدونی که چقده قاطی روزگار شدم که کارم از مزه گذشته و هیچی نمیفهمم چی خوشمزه اس چی بد مزه اس فقط میخورم تا زندگانی کنم
** فقط نوشتم یادم بمونه نامردم که چیزای رو تعریف میکنم که هیچوقت نتونستم ازش بخورم
- ۹۳/۰۲/۲۰