میان حرفاش
حواسم نبود
گفت کجا دلت راضی هستی اینجا یا اونجا؟
گفتم دلم به دستات راضیه هرکجا که باشی
*امان از دل غافل منظورش مغازه بوده و من فک کردم سکونت منظورشه(وقتی دلت پر میکشه سر سفره ی عقدی که ی دختر میشه ی خانوم وقتی بغضت تبدیل به اشک های شوقی میشه که خودتو جاش میذاری همین میشه)
* برامون دعا کنین جور بشه مغازه
*خدا میشه حالمونو خوب کنی؟؟؟
* زینب جان و مریم جان واقعا از بودنتو ن ممنونم