ختم زیارت عاشورا
نمیخواستم اطلاع رسانی کنم اما بازم دلم نیومد بدون زیارت عاشورا امشب بگذرونیم
اگر دوست داشتین شرکت کنین و هدیه کنین
التماس دعا
*دعوت نامه میفرستم براتون اگر یاری کنه ذهنم
ختم زیارت عاشورا
نمیخواستم اطلاع رسانی کنم اما بازم دلم نیومد بدون زیارت عاشورا امشب بگذرونیم
اگر دوست داشتین شرکت کنین و هدیه کنین
التماس دعا
*دعوت نامه میفرستم براتون اگر یاری کنه ذهنم
التماس دعا دارم ازتون توی این شب
به احتمال فراوان فردا تعطیل میباشم
و اینکه خوبه در پست قبلی نوشتم اینجا همه چیز هست فقط اندکی صبر و تامل همراه کن
درسته خیلی وقته ننوشتم بابت پست تجربه عذر خواهم که طولانی شد اما خیلی خلاصه کردم و قرار بود قسمت بندی بشه تا کامل توضیح بدم تجریبات
ان هم با تو
خوشحالم که گرچه سخت میگذرد
خدا همراه همیشگی ما هست و خواهد بود
من و تو ی عالمه خدا
تازه رسیدم خونه
یعنی به معنای واقعی یخ کردم هاااااااااااا
* 10.55 شده الان یعنی داشتم غش میکردم از گشنگی ها الان یدونه نون بربری با تخم مرغ شویدی خوردم در اصل همه خوردیم اما من نمیدونم چطوری خوردمش بقول مامان تو چشات نکنی یوقت
داشتیم چند تا اس میدادیم با اقایی
حرف میزدیم
ی حرفا میزد من مونده بودم گیج که جرا این حرفا میزنه
خلاصه
دیگه قرار شد بخوابیم
چندتا اس دادیم
دیگه جواب دادم و جوابی بهم نرسید تک زدم بازم خبری نشد
یهو ی صدای داد و هواری امد
درست شنیده بودم از کوچه بود
اصلا نمیتونم توی سر وصدا خودمو کنترل کنم
صبح فهمیدم دعوا شده توی کوچمون
* خدایا آرامش رو به همه زندگی ها ببخش
و توکل بخدا کردم
تا بحال پشیمون نیستم از کارم
صبرم بیشتر شده توکل بیشتر در برابر سختی ها کمر خم نکردم
* دارم به کارامون میخندم اما اشکام میره
* چقد سختی ها رو گذروندیم ان شالله از این به بعدشم میتونیم
*یادته سه روز شده بودم خانوم خونه و چی کارا که نکردم چقد برف امده بود یادته؟؟؟ مثل امشب که مامان و بابا رفتن تهران خواستگاری برای داداش سومی
* خواننده وبلاگمون خودمون بودیم و خودمون