
چشمت به باقلی میفته که از صبح دارن میجوشن و خوب جا افتادن
و اینجوری میشی
*میخوام بخورمشون ها تعارف ندارم بفرما
ادامه اضافه شد
چشمت به باقلی میفته که از صبح دارن میجوشن و خوب جا افتادن
و اینجوری میشی
*میخوام بخورمشون ها تعارف ندارم بفرما
ادامه اضافه شد
گذر زمان خواب و بیداری متوجه نشدم چون زنگ تلفن و در حیاط هوشیارم میکرد
ی لحظه صدای بابا به گوشم خورد پس دخترم کو
مامان صداش از آشپزخونه آمد گفت خوابه
* ی تکونی روی تخت خوردم و ی یاعلی گفتم رفتم پایین
+طرزتهیه ترشی لیمو اضافه نمودیم
بوخودا اگه فکر این بکنین که دارم خودشیرینی میکنم با من طرفین
اما وقتی میرم عروسی
خوشحالم که کوتاهشون نکردم
باز دفعه بعد همینجور ادامه داره
امروز دیگه اشکم درامدش تا موهامو شونه کردم
موی لخت و صاف از این بهتر نمیشه دیگه
فردا تو می آیی
گویا دعاهای من خسته اثر کرده
من لحظه ها را میشمارم که رسد فردا
ان لحظه درآغوش کشیدنت ها
* منتظر آن فردا میمانم که بیای و سیرآب آغووووووشت شوم
* اذان شد(وعده دیار با خدا شد گویا) التماس دعا
اما آب قطع کردن
خو الان چه وقت قطع کردن آب؟؟؟؟؟؟؟
یعنی این اداره ها فقط تخصص دارن در حرص دادن
من: الان من چیکار کنم خو
ذهن من:معلومه باید صبر کنم آب بیادش