از آن لحظه های نابِ ناب
از آن خنده های نابِ ناب
از آن نگاه های ناب ِ ناب
شاید چشمان من ضعیف شده پس چرا نمیبینم خوشیختی را
* همه عالم تنهایم بگذارند آغوشت مرا رها نخواهد کرد
* لبخند دیروز و امروزعزیزمو پدرم جایش رو داده بر تصویر لحظه هام خنده های پشت تلفنت و تصویر زیبای لبخند پدرم در واپسین لحظه های ناراحتی برایم مثل اب روی آتیش بود
ارامش لحظه هام
زیارت عاشورا
دغدغه این روزام
دعای توسل
بغض های نیمه راه
صلوات
خون شده تو رگهام
این روزا هرجا میرم شدم عین ی بچه درس خون که به کتاب چسبیده منم به کتاب دعا و قران و تسبیح
حالم دست خودم نیس
* میدونم خسته شدین ازم قدری تحملم کنین قدری
وقتی بیرونم و خونه نیستم زنگ میزنه و درد دل میکنه
وقتی موهای سفیدشو میبینی و اشک توی چشام جمع میشه
وقتی
بغض...
اشک...
اشک...
کی تبدیل به اشک شوق خواهن شد
خدا داند ویس
* دیشب باز جلوی سیستم خوابم برد تا نزدیکای 5 صبح بیدار شدم ای داد بیداد بیداره هنوز اس دادم دیدم بیداره اخ اخ اخ این یعنی تنها من بی تاب نیستم یعنی یکی هم اونطرف بی تاب تر و بی خوابتره
* خدا میدونم حواست هست میدونم
یک شاخه گل برای قلبم
یک شاخه گل برای تو
* سلام صبح همگی بخیر بالاخره بعد کلی پول ریختن ودوندگی امروز کارای گواهینامم تموم شد ان شالله تا ی ماه دیگه دستم میرسه
به تلخی زهر مار میشه
خدا میشه کمک کنی؟
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
برام دعا کنین خدا صبر بهم بده
نمیدونم حکمت تنهایی های امسال چیه
سه ماه از امسال گذشت
چه شب های که تنها بودم
چه روزهای که تنها تر بودم
خدا داند و بس
هنوزم مثل همیشه توکل و امیدم بتوست
خالقِ عشق
* چندبار این پست نوشتم اما همش میپرید
