قُل اَللهمَّ مالِکَ المُلک
تُؤتِی المُلکَ مَن تَشاءُ وَ تَنزِعُ المُلکَ مِمَّن تَشاء
و تُعِزُّ مَن تَشاء و تُذِلُّ مَن تَشاء
بِیَدِکَ الخَیر اِنَّکَ عَلی کُلّ شَیءٍ قَدیر
تولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهارِ وَ تولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیلِ
وَ تُخرِجُ الحَیََّ مِنَ المَیِّتِ وَ تُخرِجُ المَیِّتَ مِنَ الحَیِّ
تَرزُِقُ مَن تَشاءُ بِغَیرِ حِساب
امشب یهویی زد به سرم
برای اولین بار درست کردم
ی حلوای سیر تف و خوش روغن درست کردم اونم شب جمعه پر صلوات
دلم سبک شد
خالی شد از همه دلهره ها و آشوب ها
این روزا تموم میشن و میرن دنبال کارشون
ما دوتا میریم سر خونه زندگیمون
ایشالله خوشبخت باشید و سرزنده
کمرنگ و پر رنگ
با معرفت و یاد خدا به یادتان هستم
یاد میکنم در خوشیو غم ها
کمرنگم در خوشی هاتون و پر رنگم در غم هایتان
نه برای دل خودم برای تسکین دلها
شاد باشین و خوشحال و خوشبخت زیر سایه خدا
* پنج شنبه بعدازظهر تعطیلم و جمعه هم تقریبا خونه هستم
صبح بخیر همگی
اخر هفته ی خوبی رو داشته باشین
دیشب نماز حاجت خوندم همتونو یاد کردم
* التماس دعا
فقط بعضی حرفها باید توی دل بمونندو گفته نشن
تا منِ خوشحال دیده بشم تا منِ نامید
ما خودمون میتونیم انتخاب کنیم که چطوری باشیم
روزگارتون خوش
سلام بر خالق هستی
سلام بر عشق خدایی
سلام بر دوست گرامی
سلام بر روز ِ طلایی
سلااااااااااام چهارشنبه
خوب و خوش و سلامت باشین
*تولد سیده ستایش مبارک انشاله گندم جان توی لباس عروسی ببینیمش
ساعت چهار بود رسیدم مطب
چند دقیقه بعد دکتر امد و احوالپرسی ورفت داخل اتاقش
منم نشستم پشت میز و کتاب ایین نامه رو ورق میزدم
حوصلم سر رفته بود و چرتم گرفته بود
همش فک میکردم خوابم نبره و این حرفا چند تا اس دادم و دیدم نه بدجور خوابم میاد
تقریبا تا 6.30 مریض نداریم و من روی صندلی خوابم برد
فک کنین چند دقیقه خوابیدم اول ده دقیقه که بیدار شدم دیدم خبری نیست باز خوابم برد
توی خواب دیدم دوتا اقا امدن بیرون از اتاق
تو کار خواب گفتم وا کی امدن اینا رفتن تو اتاق
که از خواب بیدار شدم اول رفتم تو اتاق دیدم که دکتر هنوز فیلم اموزشی رادیولوژی نیگاه میکنه و همه چیز امن و امان هستش
اما من بودم و ی ساعت هنگ بودنم
بعد از ی ساعت اس دادم به عزیزم
خودمم قهقه میخندیدم به کاری که کردم و خوابی که دیدم