خدایا میدانم که خوب میدانی

خدایا دلتنگ شده ام

خودت میدانی چه میخواهم

خودت خوب میدانی

سجاده ام را پهن کرده ام که هوا و عطر بودن با تو آرامم کند

خدایا میدانی چه میخواهم

*خدایا ممنونم 

عاشقانهِ آرام

مثلِ دفتر مشق مرتب

مثلِ برف سفید

مثلِ باران آرام 

مثل گل زیبا

بهمین سادگی 

روز کاریِ من

امروز بشدت خسته خسته ام

البته انرژی دارما 

اما خسته شدم

صبح ساعت 6.30 بیدارشدم بدو بدو پیش بسوی بیمارستان

عاقا بماند چقد هلاک شدیم تونستیم راه پیدا کنیم به پذیرش

بماند چقد زنگ زدیم که دکتر متخصص اطفال جایگزین پیدا کنیم

بماند که ی پام توی پذیرش بود ی پام دندانپزشکی

بماند حتی مسئول درمانگاه توی درمانگاه وجود نداشت

بماند که هنوز نرفته خونه باید برگردیم شیفت شب بدم

بماند از خستگی سرم میخواد بترکه

 کمی نگرانم برای آقایی عزیز

عشق یعنی

عشق یعنی من و تو و خدامون

من سنی چوخ ایستردیم

 

سنه اس ام اس ئوره گیمی یوللاماق ایستردیم

تلفونو یوخ الیوی توتماق ایستردیم

اس ام اس یوخ گوزلرینه باخیب سنی سئویرم دئمک ایستردیم

باران

اندکی بیشتر زیر باران بمان

ابرها را بوسیده ام تا باریدن تو را بوسه باران کند

قدری باران ببار

میخوام قدم بزنیم زیر باران

صدایِ دلنشین مردِ من

شنیدن ِ صدای مردونت

منو به زندگی امیدوار میکنه

صدایِ دلنشین تو 

آهنگ آرام زندگیست مردِ من

حرفای ی بنده ِ روسیاه

اخر شیفت بود

دلم جرقه زد

توی وقت باقیمانده زنگ زدم مامان

من امدم میشه اول برم نماز

گفت برو التماس دعا

رسیدیم 

به نماز اول نرسیدم 

با نماز عشاء نماز مغربمو خوندم

نماز عشاء تنها خواندم و فُردا

دو رکعت جدا نماز زیارت خواندم به نیت دوست

بعد نماز شروع کردن دعای توسل نشستم و خواندم دیر شده بود

منتظر بودم تمام شود و به سوی خانه روانه شوم

* ممنونم خدا برای این دعوتت تمام خستگی امروزم از تنم به یکباره رفع شد

صدایِ اذان

بشتابم که دیر شد

دلم بدجور بی تاب شد

خوشبختیم با خدا

اینگونه برویم در گندم زار ذهنمون

برویم دیگر جای ما در زمین نیس

در بهشت قدم بگذاریم

سیبت را گاز بزن و بده به من

اینک من گاز میزنم که زمینی باشم

با این گاز سیب مستت خواهم شد

ممنونم خدا*