خیلی دوسش دارم
سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۳۹ ق.ظ
هی کار کنی
هی دستات تاول بزنه
هی خودتو لوس کنی برا خودت
هی بری ظرف بشوری
هی دستات بسوزه از تاولای که رو دستت نشستن
هی قربون صدقه خودت بری
هی دامن چین چین برا خودت با ناز راه بری
هی بگی الهی فدا خودم بشم
هی بشینی تند تند گره بزنی به تابلوفرشت
هی قند تو دلت اب بشه
هی همینجور توی دعاهات اسمت بیاد جلو چشت
هی دستاتو میبری بالا که بگی یالله یاالله یا الله
دستای تاول زدت و ترک خوردت جلو چشت رژه برن
هی نتونی چیزی بنویسی
هی افطار اماده کنی
و افطار که کردی
تند تند بری بساط لواشک پهن کنی و البالو ها رو پهن کنی
اخ
چ روزی بود دیروز
شده بودم سوژه برای مامان و بابام
قهقه بزنن به کارت
شلوپ شلوپ بخوری زمین از اینکه نتونستی ی ساعت بخوابی
دیروز پر شده بودم از ذکر و صلوات و امن یجیب
بیادتونم باورکنین
- ۹۳/۰۴/۲۴
چی شده انقدر ناارحتی.
کامنت دونیتم که بستی. نمیشه نظر داد.
واسه چی اینهمه گریه؟؟؟؟
چرا خاطراتتو درست نمی نویسی که ادم بفهمه چی شده.
بیخیال عزیزم این روزا می گذره.
هی باید صبر کنیمو صبر کنیم....