به به بلاگفارووووو

خو حالا امدم اینجا

خوبین خوشین؟

صبح سرکار بودیم

الان خیلی هلاک شدیم

چون کلی خنده بازار بود

کلا درمانگاهمون ترکیده بود

ی وضعی

اخرش تصمیم گرفتیم با همکارم

که به مسئول درمانگاه بگیم برامون کلاس آموزش زبان ارباب رجوع بذاره

حالا بماند دیگه چه بلاییی امروز سرمون امده

ولی خدایی دیگه حس میکردم ارباب رجوعان متوجه حرفامون نمیشن

حالا کمی از حال و احوالمون

اینکه از صبح هرکس ی سوالی میکرد

چندی از ان ها رو به زبان میارم

سلام ببخشید متخصص اطفال دارین کی ها میشینن

سلام خواهش میکنم بله متخصص اطفال هرروز صبح بجز روزای تعطیل و یکشنبه تا چهارشنبه هرروز عصر داریم

خانوم یعنی امروز پنج شنبه عصر متخصص اطفال داریم

دوباره شروع دادم به توضیح دادن

یهو برگشت گفت خو درست میگم امروز متخصص دارین

میگم خانوم امروز پنج شنبه اس و دکتر متخصص بعدازظهر نداریم

هیچی اخرش ی تیکه انداخت و رفت

نفر بعدی

خانوم متخصص زنان دارین

بله خانوم داریم هرروز صبح بجز روزای تعطیل

اسم پزشکارو میشه بگید

لطف کن پشت سرت روی برد نیگاه کن چون شیفت بندی شدن

دو دقیقه بعد

اسم پزشک متخصص اطفال امده بهم میگه

خانووووووم مگه متخصص زنان آقا هم دارین

نه خانوم ما متخصص زنان اقا نداریم

خودتون نوشتین

پاشدم رفتم گفتم کجا رو خوندی

با تموم لجاجت دستشو گذاشته روی اسم پزشک ها که نوشته متخصصین اطفال

میگم خانوم ببین این بالا نوشته اطفال

میگه نه من خودم دارم میبینم نوشته زنان

گفتم خانوم کدوم دکتر میخوای تا روزشو بگم

میگه برو بابا اینا همشون اقان میخوام چیکار

هیچی دیگه بدهکار خانومم شدیم

نفر سوم

ی بچه رو گذاشته بالای استیشن

خانوم بچه رو بردار نیفته 

نه نمیفته

خانوم اینجا سطحش سر و لیزه بذارش پایین

یهو گفت گرووووووووووووومپ

صدای بچه

من

مامان بچه

اطرافیان

نفر بعدی

ی خانوم مسن که بزور خودشو رسونده سمت ما

خانووووووووووم این چه وضعشه

چی شده مادرجان

چه وضعشه این مریض دیدنتون

میگم چی شده مادرجان 

اخه چرا همه کسانی رو صدا میکنی که میشناسی

میگم مادر جان من کسی رو نمیشناسم اسمشونو از دفترچه هاشون صدا میزنم

میگه پس چرا اسم منو صدا نمیکنین

میگم مادر جان شما هفت صبح امدی اینجا بالا سرم واستادی تا نوبتت نگرفتی که از بالا سر من نرفتی و دفترچتوگرفتی رفتی چطوری صدات میکردم وقتی نوبتت دستته

اخرش گفت میرم ازت شکایت میکنم

خدایا خودت صبر بده

خلاصه فک کنین 500 تا ادم اینجوری به تور من میخوره الان من هنوز زندم

* و سخن آخر : تصمیم گرفتم ارشیو همه رو رمزدار کنم اخر نمیشود دیگر خیلی به خاموشا داره خوش میگذره میخوام هر هفته اخر هفته رمزدار کنم و اینکه رمز ارشیو به هیچ کس داده نمیشود علی الخصوص شمادوست عزیز