نیمه شب
جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۲۱ ق.ظ
دیشب
دیشـــــب
سخت گذشت
خیلی سخت گذشت
اس ام اس میدادم و گریه میکردم
اصلا حالم خوش نبود
دوسه ساعتی بود همش حرفای میزدم که حالمو بدتر و بدتر میکرد
البته یکمی ارومتر شده بود تا رسید خونه
اس ام اس هاممون شروع شد
غرمیزدم به زمین و زمان
چرا
چرا
اشک میریختم
بغض
سردی
ی جورایی انگار توی فریزر بودم
گذشت خوابم برد میون گریه هام
ساعت 4 صبح زنگ زد بیدار شدم
اسمش میاد روی گوشیم قلبم ده برابر از خودش میزنه بیرون
اما
اما صداش حرفاش
صبح خوشگلمو خوشگلتر کرد
- ۹۳/۰۲/۰۵