Unknown
من برگشتم
ان شالله که دست پر برگشته باشم
اما از حرفای ما
صبح از خواب بیدار شدم
کارامونو دیشب انجام دادیم
اماج درست کردیم
اماج ی نوع خمیره که مثل خمیر نونوایی اما خیلی خیلی سفتتر
دیشب اونقدر مالشش دادیم که خدا میدونه
بعدم دیگه تیکه تیکه کردیم
بعد گذاشتیم استراحت گنه
دیگه حبوبات همرو اب کردیم تا نفخش بره
تا صبح که پاشدیم بقیه کارارو کردیم
دیگه از اول دیگ خیلی یادتون کردم
خیلی ها
دیگه اماج ها رو دوباره از قلبر رد کردیم قلبر ی نوع سبد که
برای ریزتر شدن اون اماج ها استفاده میشه
ریختم توی هوای ازاد تا خشک بشن
دیگه اون اش همینجوری میپختش
همه وسایل اماده کردم
اما تزیین حلوا با زن داداش دو افتاد که یادم رفت عکس بگیرم
میوه چیدم یادم رفت عکس بگیرم
خلاصه گیج بودم
خیلی خیلی جالب بود
همه توی دعاهاشون برا من دعا میکردن ان شالله عروسی من باشه سری بعدی
هیچی منم که سرخ و سفید میشیدم
این عارف عمه اس که داره ایه الکرسی و دعای فرج میخونه بالا سر دیگ
اینم عمه کوچیکه که داره هم میزنه
اینم کمک کردن خانومی عزیز دلمون
اینم زن داداش و مامانم در جال پاک کردن سبزی
- ۹۳/۰۱/۲۹