تگرگ یهویی و سیل
سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۲۳ ب.ظ
امروز یکی دیگه از اشناها فوت کرده و باز ناگهانی مطلع شدیم
قبل از اینکه بریم روضه خونه زن عمو
بعدم که رفتیم روضه زن عمو تازه رسیدیم
تگرگ گرفت حدود نیم ساعت از اسمون تکرک میبارید
اندازه تخم بلذرچین اندازش بود
صدای شکستن شیشای خونه ها
و چندی بعد
سیل راه افتاد
ادم توی خیابون این طرف اون طرف میزدن
ماشینا وسط خیابون مونده بودن
خدا بخیر گذروند
- ۹۳/۰۱/۲۶
مرسییییی عزیزم .
بهار نمیدونی چقدر خوشحالم ... روزی هزار بار خدا رو شکر میکنم .
چشم عزیزم . اگه خدا دعای من رو قبول کنه حتماً
راستی بخاطر تو هم خیلی خیلی خوشحال شدم .
خداکنه همه چیز رو به راه باشه