صبح جمعه طلایی
صبح بخیر
ی روز متفاوت رو تجربه کردم
ی روز واقعا زیبا
نمیخوام خرابش کنم بهیچ وجه
نه اشتباه نکنین روز تولدم نیس
امروز صبح بیدار شده بودم طبق معمول از این شونه به اون شونه
صدای هیچی
جتی قل قل سماور نمیومد
حتی صدای فندک گاز
صدای ظرفای شسته شده
صدای هیچی
صدای ویبره گوشیم منو چرخوند به سمت گوشی
اسمش دوباره لحظاتمو پر کرد از بودنش
تا گوشی برداشتم صداش خوابالو
روی لبم ی خنده و لبخند ملیح
اخرش میگه پاشو بریم صبحونه
باور میکنین انقده انرژی گرفته بودم که اگر دیشب نمیخوابیدم بازم شارژ و سرحال بودم
بله پاشدم رفتم سماور روشن کردم
گوشتی که دیشب بیرون گذاشته بودن گذاشتم رو گاز
صبحونه و چاییمو خوردم
ظرفا رو شستم اشپزخونه رو مرتب کردم
داداش سومی از پلهای طبقه پایین میومد بالا
داشتم میومدم بالا توی اتاق
که دیدم ی تماش بی پاسخ داشتم
بله خودشه زنگ زده
خودم زنگ زدم ی نیم ساعتی از تماسش گذشته بود
گفت من خستم بگیرم بخوابم
دروغ چرا دلخور شدم کمی
اما اشکال نداره من خوابم کمه
صبحمو نمیخوام خراب کنم
صبح همگی بخیررررررررررر
نون پنیر و خیار گوجه نوش جونتون
- ۹۳/۰۱/۲۲