Unknown
نبودم رفته بودم عصری جلسه قران
خلاصه هرکس ی دو ایه میخونه و قران ختم میکنن
خلاصه منم خیلی کم نصیبم میشه که برم جلسه هاشون
امروز قرار گذاشتم کارامو بکنم و بتونم برم
اقا رفتیم جلسه
همه خوندن جز چندنفر و من
یهو برگشتن گفتن بفرما شما بخون
گفتم حالا بزرگترا بخونن من کم تجربه اشتباه زیاد دارم
گفتن فرق نداره
چه سوره ای سوره منافقون
اول بسم الله بودم و دو ایه بیشتر نخونده بوددم دیدم گوشی زنگ میخوره
صدام حس میکردم لرزش داره ولی تا اسم عزیزمو دیدم و ردی دادم که بقیه قران بخونم
حس میکردم سبکم حس میکردم کسی نیس کنارم خودم تنهام
با تمام شجاعت برداشتم سوره رو تموم کردم یهو دیدم صلوات فرستادن برام
منم اصلا حواس ندارم چرا صلوات میفرستادن
به من بود تا اخر قران میخوندم
ولی دیدم سوره تموم شده
دیگه ی نفر دیگه شروع کرد به خوندن و تموم شد
میوه و شیرینی و چایی اوردن
مشغول شده بودم دیدم دوباره گوشی زنگ میخوره خودش بود سریسرم میذاره میگه التماس دعا حاج خانوم
خندم گرفته بود خیلی ریلکس جواب میدادم
اینم دوساعتی که نبودم
- ۹۳/۰۱/۲۰
:)))))