نبودنم از مهمونی بود
جمعه, ۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۱۶ ب.ظ
یعنی الان له له شدم
یادتونه گفتم 5 صبح بیدار شدم دیگه شاد وشنگول رفتم دوش گرفتم
اما بقیه ماجرا
خونه رو تر تمیز کردیم و نشستیم به بافت تابلو فرش
خلاصه یکمی نشستیم و ی چای دم کردیم
داداش دومی و خانومش و بچه هاش امدن
سفره اماده کردیم برا ناهار
ی ناهار دست جمعی
11 نفره
ناهار خوردیم و ی میوه اوردیم و ظرفا رو شستیم
راهی سرخاک شدیم
از سرخاک برگشتیم و خونه بی بی رفتیم ی چایی خوردیم
ی تعارف زدیم به عمه اینا که بیاین خونمون
راست میگن تعارف امد نیامد داره
هیچی دیگه
پاشدیم بدو رفتیم خونمون و اماده کردن شام
خودمون هلاک کردیم
قریب 30 تایی مهمون داشتیم
همین الان رفتن یعنی کمر نمونده برام
* ی روز خوب بود و ی شب مهمونی
- ۹۳/۰۱/۰۸
تابلو فرش چی می بافی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟