.

.

.

اینجا ما هستیم و خدامون

-----------------------------
با قراردادن این عکس
به عنوان
عکس پروفایل وبلاگتان
به جمع ما بپیوندید
+عشق

http://nomovement.blog.ir/

دوروز گذشت

شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۴۵ ق.ظ

سلام بر همممممممممه

این دوروز چندتای عکس گرفتیم

پنج شنبه صبح که کلا دلم نمیخواست برم سرکار 

انقدددددددده بدم میومد زوری انگار میفرستادنم سرکار

خلاصه اینکه رفتیم سرکار هرجوری شده اون نیرو جدید تنها میذاشتم که زود راه بیفته و شنبه صبح خودم نرم

ی رمان از اون منشی روبرومون گرفتم که توی تنهای بخونم و حوصلم سر نره

اسم رمان غروب آرزو نویسنده نسرین ثامنی

فقط دو صفحه رو خوندم

خلاصه ظهر که داشتم میومدم خونه فک نمیکردم برسم خونه تنها هستم 

رسیدم خونمون که هیچ کس نبودش هرچی نشستم کسی نیومد که نیومد

دست به کار شدم به بافتنی چند بار بافتمو باز کردم اما دیدم نمیشه ساده بافت خیلی دنبال مدل جدبد بودم از نخ کاموا ناراضی بودم میگفتم شاید خوشگل نشه اما اخرش اونقد به خودم گفتم که اگر رنگش قشنگ نباشه انقده تمیز میبافم که تمیز دربیادش

خلاصه ی زنگ زدم با اقایی حرف زدم بسی خرسند شدم و سرحال 

تا 4 خودمو مشغول کردم  صدای قار قور شکممو با چندتا شیرینی سرهم اوردم

یهو دیدم زن داداش اولی و زن داداش دومی و بچه هاشو و داداش دومی امدن و مامان و بابا

خلاصه ما نشستیم با زن داداشا به حرف زدن و مامان رفتش دست کمک برا سمنو

با دوتاظرف سمنو برگشت

ما هم منو عارف ی ظرف پر برنج و مرغ یخ یخ خوردیم

اینم نمایی از ما دوتا

خلاصه بعد پاشدیم به جیغ و داد و سروصدا 

پنج شنبه تولد زن داداش دومی بودش خلاصه هییچی 

سرخوش بودیم برا خودمون

خونمون شلوغ بودش ی لحظه رفتم تو فکر گفتم چندسال دیگه همه ی بچه دارن و دور این سفره جمع بشیم هشت سال پیش فقط یدونه داداشم توی عقد بود اما الان دوتا ازدواج و یکشون دوتا بچه داره

خلاصه کلا خندیدم به جمع شدنمون دورهم

شام جمعه شبمون پیراشکی و سالاد الویه که زحمتش دست بوس خودم شد

اینم اون رومانتویی که خودم دوماه پیش دو هفته ای بافتمش با وجود کلی کار

اینم پالتوی که امروز تحویل گرفتمش و ی ماه بیشتره توی خیاطی مونده بود

*یعنی خودمو کشتم تا اپلود کنم عکسارو چرا همرو فیلتر کررررررررررررررررررررردن اخه

  • ادم و حوا

نظرات (۱۱)

سلوممممممممممم
ما همیشه بفکر شوماییم بهله اپتاونم میخونیم شوما از ما یادتون رفده:))
نه من گم بشو نیسدم :))

پاسخ:
پاسخ:
سلااااام
نخیر اینجوریا نیس خانوم نمیای اگر میومدی من میفهمیدم
به به دوستم چقد هنرمنده هزار ماشالله رومانتوییت خیلی خیلی قشنگه به به دلم اب افتاد این همه خوراکی
  • маяYам gΘℓï
  • بافتنی ِ خوشگل شده هاااا .. هنرمند ..

    پاسخ:
    پاسخ: چشات خوشگل میبینه خانووووووووووم
    سلام دوست هنرمندم....
    مبارکه پالتوت...مبارکه بافتنیت...ایشالا بسلامتی ازشون استفاده کنی
    ایشالا که جمعتون همیشه پر خوشی و شادی باشه عزیز دلم
  • بانوی بارانی
  • هر چن تا دوس داری بیاری ایشالا نی نی

    پاسخ:
    پاسخ:
    فعلا که همینجوری خودمون موندیم
    ایشالله خدا هرچی بخواد بهمون بده
  • ماבرگُلـ‗_✿_‗ـها
  • چه تفاهمی...........با هم نظر گذاشتیم.....

    پاسخ:
    پاسخ:
    ارع دوتایی ذووووووووق کردیما
  • ماבرگُلـ‗_✿_‗ـها
  • سلااااااااااااااااام
    اوممممممممممممممم.....فضای آشپزخونه رو عطر پیراشکی پر کرده
    آوررررررررررررررینماشالا
    رومانتوییت عالی شده بهاری.....
    پالتوتم محشره......
    همیشه هنرمند باشی خانووووووووووووووووم
  • زندگی با طعم خوشبختی
  • چه رومانتوی قشنگی بافتی
    مبارکت باشه پالتوت ایشاا... به سلامتی بپوشی

    پاسخ:
    پاسخ: مرسی زهرا جان خیلی خوشحالم که دوست خوبی مثل شما دارم
  • بانوی بارانی
  • واااااااای پالتوشوووووووو
    چقدر خوش آب و رنگ شده
    خیلی قشنگه .. همه چیش مدلش و ترکیب رنگش
    آفرین تو چقد هنرمندی بافتنی ام بلدی ؟؟؟؟؟؟؟؟
    دمت گرم بابا
    از همین مدل کامواها مامانم پیارسالا شال و کلاه واسه من و همسر بافتیده بود
    ایشالا ی روز با بچه های خودت دور سفره جمع شید

    پاسخ:
    پاسخ: قابلتو نداره ها هنوز نپوشیدمش ادرستو بده بفرستم برات
    پارچشو مامانم برام خریده دادن برام دوختن
    مدلش که دست دختر عمه گلم درد نکنه
    من هنرمندم؟؟؟؟ جدی میگی ؟؟
    به شما نمیرسماااااا
    وا مگه چندتا بچه قراره بیارررررم بانووووو بارونی؟؟؟؟؟؟؟
  • بانوی بارانی
  • واااااااااااااای
    پیراشکیاااااااارو وو ووووو
    چ جوری درستشون کردی میشه بگی ؟
    سالاد اولویه تم خیلی هوس انگیز شده من دلم خواست بهار !
    همین امشب اصن شاید درستش کردم !!
    چند وقتم هس ک نخوردیم اتفاقا ..
    اووووووووه فک کنم خرداد ک تولدم بود خوردیم دیگه تا الان
    برم بدرستمش ک دهنم آب افتاد حسابی دختر

    پاسخ:
    پاسخ: سلام بانو چان
    قدمت رو چشم خوشحالم که امدی پیشم
    خو پیراشکی که چیزی نیس خانومی گزارش هفتگی میشه بریزی تو خمیر
    ما بیشتر پنج شنبه ها که عصر سرکار نمیرم اشپزی میکنم چون وقتم بیشتره
    میریم از نونوایی خمیر میگیریم الیته خودتم میشه درستش کنی اما من میگم وقتمو بیشتر برای درست کردنش میذارم
    مواد داخلش اولها سیب زمینی سوسیس فلفل دلمه ای سویا و لوبیا سبز بگیر تا هرچی دیگه دستم میادش سرخ میکنم و اماده شده میذارم
    خمیر توی سینی پهن میکنم با پیاله یا همون کاسه کوچیک برش میدم همشون ی اندازه باشن
    و لای همون خمیرا ی قاشق موادشو میریزم روشو روی هم میارم و با چنگال فشار میدم
    تا دولا خمیر بهم بچسبه
    روغن کم میکنم زیرشو تا کم کم داغ بشه و به دل سرخ بشه
    یعنی اینقده خوب شده که تعریفشو میکین؟
    سالاد الویه که چیزی نداره خانومی
    پس خردادی هستی خانومی تولدت پیشاپیش مبارک پس مثل من متولد بهااااااااااری

    وای بدو برو درستش کن که حتما مال شما خوش رنگ و لعاب و خوردنی میشه
    اون نمای عکسی که از خودت و بچه داداشت گذاشتی منو کشته

    پالتو و رو مانتویی نو مبارک باشه خانوم خانوما

    خوش به حالت که بافتنی رو کامل بلدی

    من بلدم طرح بدم هااا ژوته و گیس و ... اما بلد نیستم چطوری باید ژاکت و ... ببافم فقط شال و کلاه بلدم

    پاسخ:
    پاسخ:
    پس نه میخواستی عکس رو در رو بذارم برات؟؟؟؟؟؟
    ممنونم فاطمه جان
    وا یادت میدم شما اراده کن تا یادت بدم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی