نیم روز پر کار من
سلام
یعنی الان شدم بهارخانمی که از صبح پاشده رفته سر شیفت و ناگهان با برنامه آبان ماه قشنگش میبینه شب شیفته
الان من فیوز پروندم
خلاصه دیگه کار کم بود اینکه چطوری باید شب باز برم بیمارستان
تازه ی سر باید برم مطب ببینم چه خبره چیطوریه هواش خوبه؟ یا نه
هیچی خلاصه از صبح کلا درگیر کار بودم
بماند که ساعت سرویس تغییر کرده بود و بنده از سرویس موندم و با اتوبوس هرجور شده خودمو رسوندم بیمارستان
کمر درد و دل درد ی طرف مهمونم بودش
خلاصه مسئول درمانگاه طوری بود
اصلا مونده بودم ی دونه اس دادن چقد کار داره که بنده از ساعت 6.30 تا نزدیکای ده نتونستم ی دونه اس کامل به عزیزم بنویسم و بفرستم
خلاصه بالاخره ی اس برا تولد داداش دومی ساعتای دوازده فرستادم
بقیشم که یا با مریض سر وکله میزدم دیگه وقتی برای صبحونه نمونده بود که برم بخورم
همون جا با همکارم خوردیم
تا 1.30 که دیگه شیفت تموم شد و بدو امدم سوار سرویس شدم دیدم اوووووووووووووه 6.40 حرکت سرویس بوده برای همین من 6.50 به سرویس نرسیدم
امدم خونه نفهمیدم ناهار خوردم یا قابلمه رو خوردم از بس تند تند خوردم
کلی ظرف نشسته دارم توی سینک امدم ی درازی بکشم ی استراحت کوتاهی بکنم برم مطب و بعدشم برم بیمارستان تا 12
* خداشکرت بابت این همه لطفت
- ۹۲/۰۸/۰۱