خداقوت
چهارشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۱ ق.ظ
بسم الله
سلااااااااااااااااااااام
الان تازه برگشتم از سرکار
چقد روز سختی بود برام
دیشب که نفهمیدم چطوری بیهوش شدم از خستگی
صبح که خواب موندم
یعنی خواب موندم طوری که فقط ی چایی خوردم و امدم بیرون
کسی از همکارا نبودش فک کردم سرویس رفته
با مامان و بابا رفتیم بیمارستان
منو رسوندن و خودشون رفتن
که دیدم سرویس تازه وارد بیمارستان شدش
گفتم پس هنوز سرویس نیومده بوده
خلاصه دیگه کشمش توی کیفم به داد این شکم خالی من رسید و میان وعده خوبی بود برای رفع گشنگی
اما بشدت شلوغ بود
الان که دارم مینویسم احساس میکنم
مهدکودک توی سرمه
از بس صدای بچه بود مخصوصا که متخصص اطفال دیر امدش همینجور بدو بدو توی درمانگاه راه افتاده بود
یعنی الان موندم کو اون صداها که هنوزم دارم فک میکنم بچه هستش
- ۹۲/۰۷/۱۰