درهم نوشتم میدونم
سلام
ی امتحان داشتم و هزار درد سر
نمیدونم چرا رد شدم هنوزم هنگم چرا توی 30 نفر حتی ی نفر قبول نشد
همش بدو بدو کردم که به کلاس اول برسمو امتحانمو بدم
اما لب و لوچه آویزون برگشتم و رفتم اداره پست
اونجا بسته ترسیده بود
کلا ضدحال خوردم ازا امتحان
رفتم بانک که پول قرعه کشی برسونم اما یا سیستم خراب بود یا برق نداشتن
راهی خونه شدم اونم پیاده
کلا برام فرقی نداشت کی از کنارم رد میشه و کی نمیشه
حتی برام مهم نبود کجام
فقط میخواستم پیاده راه برم
گوشی زنگ خورد مامان بود
پرسید کجام
نگه کردم دیدم چیزی نمونده برسم خونه
اما نمیدونم چی جوابشو دادم
گفت بیا اداره ثبت
باز اون همه راه پیاده رفتم اداره ثبت
حالا که منو دیده میگی قبول شدی؟
میگم نه رد شدم
میگه شوخی میکنی برای شیرینی ندی میگی
گفتم رد شدم شوخیم چیه
کلا حال و حوصله نمونده بودش برام
سبزی خریدیم و برگشتیم خونه
حالا من بودم و دنیای سبزی
نشستم به پاک کردن
تلفن زنگ میخورد و جواب نمیدادم
فنی حرفه ای و هلال احمر
روزای کلاسارو گفتن
هنوز نمیدونم میرم یا نمیرم
هیچی تا شب همینجوری گیج میج بودم
چندتا اس آقایی منو به خودم اوردش
از 7.5 تا 12 شب شیفت داشتم
بیمارستان که خودش دردسرای خودشو داره
خسته کوفته امدم
* فردا یعنی میرسه
** یعنی میشه کارامو انجام بدم
- ۹۲/۰۷/۰۶