مهمان من شدی اشک
يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۶:۵۴ ب.ظ
انقد گریه کردم که هیچی نمیفهمم
کلا بهم ریختم
خدا اینا چیه اسمش؟
منتظر اون معجزه هستم
چشمو دلم روشنه چون توکل کردم بخودت
اما خبر ظهر بشدت بهمم ریخته
اونقد گریه کردم که سرم داره میترکه
دستم که دیگر روز و شب ندارد و منو بیخواب کرده مثل قدیم الایام
خواب راحت نمیخواهم
حاضرم همه چی را بدهم نگرانی در ذهن و چشمت نبینم
- ۹۲/۰۶/۲۴