من ُ مشغله کاری خونه
از الان بگم بهتون که
من
من
من
من
خو دیگه خودمو میگم من
دیشب تا پاسی از شب داشتم توی اتاق لواشکا رو از رو سینی جدا میکردم که مرحله بعد اجرا کنمممممممممم
اینم نمایی از لواشک های دیشب
از صبح بالای پشت بام خونمون بودم
یعنی بالا اتاقم اینم پنجره ای که میپرم میرم بالا
جاییتان خالی یخ کردم از بس شمااااااااااااااااااااااااال میومد(شمال = همون وزش باد خنک)
هیچی داشتیم ی 5 کیلویی گوجه فرنگی رو حلقه حلقه میکردیم بذاریم خشک بشه
بعدها یعنی زمستون بهتون میگم بدرد چی میخورن
بعدشم نوبت لواشکا بودش
خلاصه اینکه صبح خروووووووووووووس خوان بالای اتاقمون بودیم و از هوای تازه استفاده کامل بردیم
من و بابا و مامان بیدار بودیم
زن داداش اولی دیشب دوباره تشریف فرما شدن خونه ما دوباره
خدا بهم این دوروز صبررررررررررررررر بده
آخر هفته ما رو بخیر بگذرونه
منتظر خبرای من باشید
خلاصه از موضوع اصلی دور نشم
دیروووووووووووووووز بعد از اون همه گشنگی بالاخره شکممون صفا دادیم
البته البته دیروووووووووووووووووز خیلی دوست داشتم چرا؟؟؟؟؟؟؟
اگه یادتون باشه گفتم دوست دارم ی کتابخونه داشته باشم با ی عالمه کتاب
که دیروز در بیمارستان بودیم و کتابخانه بیمارستان ایستگاه مطالعه راه انداخته بود ما هم بی نصیب نماندیم از کتاب ها
دوتا برای عارف خوشگله برداشتیم و عین همون دوتا رو برای فرزند دلبرم که بعدهاااااااااااا مسافرمون میشه
ای کوفت بگیرین اگه بخندین
کوفت نخندین دیگه
خو آینده نگری میکنم از الان برای فرزند دلبرکم فداش بشه مامانش
خو دیگه الان عکساشو گفتم و میخوام بذارمممممممممممم
12 جلد کتاااااااااااااااااااااااب هورااااااااا
بعد تصویری از بالای اتاقم گذاشتم که بعضیا گفته بودن ببینیم
دقیقا اینا بالای اتاق من هستن
بوخودا پامیشم میزنمتون هااااااااااااا
پاشین برین دنبال کارتون
ای بابا
اینحوری خوب شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فدا آقایی بشم معدش اذیتش میکنه
دلم اتیش گرفتش ای خدا
درد وبلات بخوره سر من اینم اسفند برات دود کردم که زود زود خوب بشی عزیز دلم
* پاشم برم یقیه لواشکا رو بریزم که معلوم نیس کی تموم میشه
- ۹۲/۰۶/۲۰