Unknown
شروع ی هفته دیگه
هفته ای با ولادت حضرت معصومه و روز دختر
روز خوبی شروع کردم پر از کار و دغدغه
روزی که از اولش با رفتن روی پشت بوم آغاز شد
بعدشم رفتن توی اتاق
بعدشم توی حیاط و ی چای داغ و تازه دم با مامان و بابا
بعدشم هوایی دل ی دوست که تشنه مکه فقرا بود وچند ساعت نکشید خوش خبری همون دوست که میخواد فردا راهی دیار امام هشتم بشه
الان سردرد شدم بشدت زیاد
مامان زنگ زده بیماستان برات میوه بفرستم
گفتم دستت درد نکنه نه ممنونم کم کم میام خونه
یکمی دلم گرفته از این اوضاع خونه
واقعا تحملش برام سخته توی خونه ای باشم که نتونم کاری بکنم
یکی از همکارام (فاطمه) چقده خوشگل شده انصافا خوشگل بود اما دست به سر وروش کشیده رنگ و لعابداری شده و بیا و ببین
عروسی خواهرش بوده و ی آرایشگاه رفته و خوشگلیش دو برابر شده
انشالله تقدیر این دختر همین سال به خوشی و خوشبختی برسه الهی آمین
از قضا برای سردرد رفتم ی دونه مسکن بگیرم بخورم اونم الان توی گلوم گیر کرده
با خودم میگم اخه دختر نونت کم بود آبت کم بود قرص خوردنت چی بود
- ۹۲/۰۶/۱۶