چرا و چگونه شد
نمیدونم مشکل منم یا اخلاق و رفتارم
جدیدا ی کارا میکنین که سردرد میگیرم
سفره پهن کردیم و هرچی صدا میزنیم انگار نه انگار
اگر واقعا مهمونی لطف کن و بیا و پذیرایی کنیم ازت
اگر خونه خودته پس تعارفت چیه
واقعا اعصابم بهم ریختس
زن داداش اولی گرامی توجیه کن رفتارتو
ظرفا رو شستمو و امدم نشستم
و مامان ی نیگاهی میندازه بهم
بهش میگم مامان ولش کن دیگه غصه چیرو میخوری؟
میگه هیچی دستت درد نکنه
کاملا متوجه شدم ناراحتی کامل کامل
بعد از نیم ساعت تشریف میاری و انگارنه انگار اتفاقی افتاده
میفهمم ناراحتی مادرمو و پدرمو و احترامی که نگذاشتی و منتظرشون گذاشتی و مجبور شدن شروع کنن
بی احترامی ما کلا هیچ
احترام سفره پهن شده توی حال حداقل نگه میداشتی
گاهی اوقات خوبه قبل اینکه ناراحتی بقیه رو بوجود بیاری بیای و مودبانه بشینی سر سفره
یا حداقل اگه میل نداریم بیایم و معذرت خواهی کنیم حداقل چشمای منتظر دیگران رو اشک آلود نکنیم
الانم که دارم مینویسم منتظرم نوش جانشون کنن و برم سفره رو جمع کنم
* مادر عزیزم من از طرف ایشون ازت عذر میخوام که این اتفاق افتاد دستانت رو میبوسم خودم طاقت نداشتم و امدم توی اتاق قایم شدم چون واقعا منظره ای خوبی نیس که بخوام ببینمش
** بعدا نوشت : دارم سفره جمع میکنم برمیگرده (داداش اولی )رو به مامان میکنه این چیه جلومون میذاری یوقت غذا درست نکنی
+ غذامون : عدس پلو با کوکو سبزی و سالاد و ماست و مخلفات دیگر
- ۹۲/۰۶/۱۴