.

.

.

اینجا ما هستیم و خدامون

-----------------------------
با قراردادن این عکس
به عنوان
عکس پروفایل وبلاگتان
به جمع ما بپیوندید
+عشق

http://nomovement.blog.ir/

کمی از ما

چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۰۵ ب.ظ

بسم الله

سلااااااااااااام

ما امدیم

از دیار تخت و شیفت و هرچیزی که تصور میکردین

کارهای روزمره بی شمار شدن

امروز واقعا سرحال بودیم و بسیار دلمون شاد

بنا بر دلایلی و حرفای که آقایی زده بودن

چندروزی شکرآب شده بودیم کمی دلا و خلقهایمان تنگ بودش بر هم تیر و نشان میزدیم

ما هم حالمان بسیار بسیار نور افشان شده بود

دیشبمان هم نورعلی نور شده بود

زنگ زدن و بعد مدت ها نیمه شب و با هم رسوندیم

چقده خندیدیم

یعنی خدا شاهد میگیرم که قهقه داشتما اما بدلایلی سکوت خانه مجبور بودیم در خفا بخندیم

هرچی میگفت میگفتم اره

گفت اره دیگه بگو از خدامه

یهو زدم زیر آواز

گفتم من از خدامه بمونی کنارم من که بجز تو کسی رو ندارم

یهو گفت چی؟

گفتم من از خدامِــــــــــه بمونی کنارم من که بجز تو کسی ندارم

خلاصه قرار بود قط کنیم و گفت بدو بگیر بخواب

گفتم چشم

عروسکمونو بغلمون کردیم و رفتیم لالا

از ترس اینکه اس بده و ما جواب بدهیم و بفهمد بیداریم و سر به سرمان بگذارد

گوشی زیر بالش نهادیم و خودمان را بخواب زدیم

صبح بیدار شدیم 

اِ اِ اِ

این چیه

دیدم عروسک خرسویی خوشگل خودمه در بغلمان آرامیده

دیگر بوس بوسش کردیم و زنگ زدیم بر آقاییمان که بیدارش کنیم

چون اساسی دیرمان شده بود

ساعت 9 اینا بود

دیدیم ردی میدهد و خلاصه بیخیال زنگ زدن شدیم و پاشدیم به کار وبارمان رسیدیم

ناگهان زنگ زدن شیفت داری بهار

گگفتم نهههههههههههههههه

گفتن چرااااااااااا

گفتم چشم خودمو میرسونم

بدو بدو ی ناهاری سرهم کردم و خودمم تافتون برداشتم و میوه برای مهمونا گذاشتم و خلاصه  دفررار پیش بسوی بیمارستان

بماند آقایی فرستادم اداره پست بسته رو بگیره

بعدش زنگ زدم دیدم توی کارتن وسیله هاست

بعدشم کلا جواب نمیداد

گفتم سرش به خوردن گرمه حواسش نیست

دیدیم بله بعدا تماس گرفتیم دیدیم مشغول خوردن بودن(شوخی میکنم از بس ذوق کردم نمیدونم چی بنویسم)


  • ادم و حوا

نظرات (۶)

من الان گیجم ...
منو از گیجی دربیار لوطفا ...
شما زن و شوهرین یا قراره بشین ؟

پاسخ:
پاسخ:
نه شما گیج نیستی
من ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من باید دربیارم اونوفت؟
مهم شدن و هستیم نیست
مهم اون دلاااااااااااااااااامونه حاج خانوم
  • لحظه های من و تو
  • منکه از این پست چیزی سر درنیوردم . همینکه شادی خوبه

    پاسخ:
    پاسخ:
    خودمم نفهمیدیم چی نوشتم
    عزیزم بهترشدی
    سلام بهارکم...خوبی خانومی؟؟؟؟؟؟؟؟دلم برات تنگولیده بودا...دلت خوش مهربون.........

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام بر سمانه عزیزم
    ممنونم خداروشکر
    منم دلم تنگ شده بود
    همچنین دل شما خوشتر
  • لحظه های من و تو
  • راستی من عاشق شکلات و کاکائوام . از دیدن عکسشم لذت میبرم

    پاسخ:
    پاسخ:
    نوش جان
  • لحظه های من و تو
  • بهار جان .نمیدونم چی بگم یا چطور ازت تشکر کنم
    امیدوارم لایق اینهمه محبتت باشم و بتونم برات جبران کنم
    یه دوست خوب برای آدم بهترین هدیه س توی این دنیای بد
    ممنونم ازت

    پاسخ:
    پاسخ: خواهش میشود خانمی کاری نکردم که
    خوبی از خودته خانمی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی