.

.

.

اینجا ما هستیم و خدامون

-----------------------------
با قراردادن این عکس
به عنوان
عکس پروفایل وبلاگتان
به جمع ما بپیوندید
+عشق

http://nomovement.blog.ir/

مهمونی بود اما تو نبودی

پنجشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۳۱ ب.ظ
امشب خانواده زن داداش اولی دعوت بودن

از دیروز ما خودمونو هلاک کردیم 

از گردگیری خونه و جارو برقی کشیدن بگیر

تا شله زرد درست کردن و بادنجان درست کردن و نیمه اماده کردن تا خیلیی چیزای دیگه

خلاصه دیشب نصف کارا رو کردیم 

و مامان یخچال فریزر از برق کشیده بودن قرار بود بعد از احیاء برگردیم خونه و تمیزش کنیم

خلاصه رفتیم احیاء و قران بر سرگرفتن و مرثیه خوانی حضرت علی (ع) بودش

تا 12.30 اینا بود برگشتیم خونه و دعای جوشن کبیر میخواستیم خونه بخونیم

قرار بود آقایی بره خونه و برگرده باهم شب رو احیاء کنیم 

که متاسفانه نت قط شده بود اقایی نشد 

خلاصه اقایی اونطرف احیاء داشت منم اینطرف

اقایی نماز میخوند منم نماز خوندمو شروع کردم به اعمال شب 23 رمضان

خلاصه بعد اینکه مامان وسط دعا خوندن من صدام میزد بیا یخچال تمیز کن

هلاک کردم خودمو از بس بالا پایین رفتم

خلاصه نت اقایی وصل نشد تا ساعت 3 احیاء کردیم واقایی رفت خونشون 

منم رفتم سحری خوردم اشپزخونه رو مرتب کردیمو برا نماز اماده شدیم

که مامان گفتش بیا بریم نماز جماعت

خلاصه گفتم باشه بریم

 بدو وضو گرفتمو رفتم مسجد

توی مسجد پرچم امیرالمونین اورده بودن که متبرک شده بود

خلاصه دعاهای خونده شود4.30 رسیدم خونه

اقایی برا نماز گفتم تا بخونه 

دیدم هنوز ی ربع دیگه به اذان اوناس

منم خودمو سرگرم کردم که نمازمون قضا نشه

بعد دوباره بیدارش کردم

خلاصه بعدش نفهمیدم چطوری خوابم برد 

تا 10 خواب بودم

باز از 10 بیدار شدم اینور اونور جمع کن

تزیین روی شله زرد ها مونده بود

بعدشم کم کم به بشقاب و وسابل افطار سرگرم شدم

خرما اماده کردم 

سالاد اماده کردم 

تزیین های روی برنج اماده کردم

سبزی شستم و پنیر اماده کردم

اش اماده کردم

دست تنها خسته شدم اساسی

وسطش دروغ نباشه امدم چند تا اپ گذاشتم

اما از ساعت 4 تا 7 شب همش سرپا بودم

کمر درد دارم اساسی

سفره چیدیمو وسایل اولیه افطار چیدیم

اش و برنج و اینا رو هم بعد که اذان دادن چیدیم

چندتای عکس گرفتم

راستی اون پرچم امیرالمونین داداش اولی اورده بود خونه دوباره دیدمش و طوافش کردیم

تا 11.45 هنوز ظرف میشستم نذاشتم کسی دست به ظرفا بزنه

الانم خسته خسته ام

اقایی اس داده پاشو دیگه فردا هم روز خداس


  • ادم و حوا

نظرات (۲)

الهی خیلی خسته شدی اون روز اره ؟؟


از کسی که دلش گرفته نپرسید چرا ؟

آدما وقتی نمیتونن دلیل ناراحتی شون رو بگن دلشون بیشتر می گیره …

***سلام عزیزم.ممنون میشم ب وبم بیای و تو دور دوم ختم قرانم شرکت کنی.تا آخر ماه رمضونم فرصت داری***

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی