من و سفر ضامن آهو(5)
دستمو ول کردم از ضرریح
و برگشتم رفتیم طبقه پایین
چند بار به آقایی زنگ زدم
بعدش به مامان زنگ زدم
چند تا اس رد و بدل کردم
اونروز واقعا برام باورنکردنی شده بود
امسال یکی از سالهای که داره اولین ها برام تکرار میشه
رفتم عشق بازی با خدامون
من و تو خدامون
من یعنی خانومی و تو یعنی آقایی شدیم ما
دیروز عکس اون عروس خودم درست کردم برای تصویر مدیر وبلاگ
خودم نوشتمو ویراییش کردم
نماز حاجت خوندمو و نماز زیارت
اون لحظه رو یادم نمیره که همه دوستان جلو چشم میومدن و مثل ی لیست بلند بالا
سفر خوبی بود
ذکر گفتم و سلوات فرستادم تا 7 همون طبقه پایین حرم بودیم
خیلیا نامه نوشته بودن و امده بودن مینداختن داخل اون پنجره ها
اما من چشم که اقتاد گفتم امام رضا ضامن آهو تو که میدونی من چرا اینجام
تو که میدونی من چی میخوام
تو که میدونی چی شد و چرا اینجام
تو که میدونی و میدونی از چی مست شدم
بدون نامه نوشتن حرفمو خوب میفهمی
بدون حرف زدن حرفمو خوب میفهمی
امدم برامون ضمانت کنی پیش خدا
که ما رو هم.................
آری اماده ام برای آنچه خودت میدانی
میدونی که اشکای که دارم میریزم برای چیه
میدونی که چرا دلتنگی میکنم
اینا رو خوب میفهمی
میدونی موقع خوندن زیارت نامه ات چرا دلم پر پر میزد
میدونستی روزه نیستم اما به معنای واقعی از ی روزه دار بدتر هستم
ساعت 6 بعدازظهر
چند تا از خادمین ضامن آهو
جارو به دست
وارد شدن همه رو بلند میکردن و شروع کردن به رضا رضا خوندن
متاسفانه نمیذاشتن عکس بگیرم یا فیلم بگیرم
هر قدر که تعریف کنم تا نیبیینی باورت نمیشه چی میگم
دنبالشون راه افتادیم و رفتم
امام رصا قربون معصومیمت برم من
به اون جوادت قسمت میدم میدونی چی میخوام
میدونی دلم شکسته
میدونی که تا فشار روم نیاد حرف نمیزنم
بیا و شفاعت کن مارو
بیا و حرفامو گوش کن
ساعت 7 رفتیم داخل صحن و اماده شدیم برای نماز مغرب و عشاء
دلم پر میکشید برای اون بوی غذای که لیاقتشو نداشتم مهمون بشم
بوش دیوانه کننده تر از این حرفا بود
تسبیح برداشتمو ذکر میگفتم و اشکام میرفت
بیا و ضامنمون بشو
بیا و وساطتت کن
ببین چقدر غریب امدم
تو که میدونی چی شد و چطوری شد امدم
قربون مصلحتت برم خدا
که حتی هزینه سفرمو مونده بودم
و خودت رسوندی
دلم بدجور شکسته بود
چند بار راهی سفر شدن و من لایق امدن به پابوستو نداشتم
این دفعه خوب برام جور کردی
ایندفعه خوب قسمتم کردی
هنوزم که هنوزه باورم نشده امدم پابوست
- ۹۲/۰۵/۰۶