منو وشیفتم
بعد از ی پست دیشب و رفتن
جیش بوس لالا
ساعت 2 بیهوووووووووووش شدم
اصلا نفهمیدم کی خوابم برد
جدیدا خوابم میاد ضعف میکنم
فک کنم سیستم دفاعی بدنم اتصالی کرده
وا خو نخندین جون همین کفاشی قبل پارشون کردمو دیگه نمیپووشم قسم میخورم
باورکنین کفاشمو نگه داشتم هاااااااا تا سرشون قسم بخورم
اتصالی سیستم دفاعی بدن :
صبح پا میشم این دماغ آویزون
خو زشته دیگه دختر به این بزرگی دست به دستمال بشه
بعد باز جوشهای رو بدن میخاره
اخرش نفهمیدم مال چیه دکتر که دیگه ربط داد به جوش و حرص خوردن
بعدش تازه یاد موهای چربم میفتم
که ی دوش میتونه از اون قیافه درش بیاره
بعد تازه یادم میاد زانوم بود درد میکنه
بقول مامانم میگه داری بزرگ میشی (آخه یکی نیست بگه آدم مگه چقد بزرگ میشه )
بعد هموجور یکی یکی یادم میاد
یهو میبینم ای وای شب شد که....
شما بخندین منم خوشحال میشم
حالا الان قضیه همینه
دیشب یکم لالا کردیم یهو بیدار شدیم
مثل جن زده ها
دنبال گوشی میگشتم زیر بالش زیر ملافه ای باابا کجا رفتی بیا بغل من بخواب تنهایی میترسی
خولاصه باز بیهوش شدم یهو ساعت شش صبح
دیدم صدای آهنگ سبکبار سالار عقیلی میاد چنان تکونی خوردم
بجون همون کفشام اگه دروغ بگم تکون خوردم اساسی فک کردم خواب موندم اخه رو کولر آفتاب افتاده بود گفتم حتما ساعت 10 هستش
اما تا گوشی که روی زمین افتاده بود و زیر تخت جستجو و گمگشته پیدا شد
دیدم ساعت 6 و پنج دقیقه اس
تا توفق هشدار زدم
دیدم ای وای ی اس نصفه داشتم مینوشتم
حدس زدم گوشی در دستان مبارکم بوده و دستم لبه تخت و گوشی از دستم افتاده اونم حین اس ام اس دادن به آقایی
هیچی دیگه فک کنم آقایی لالا کرده چون اس دیگه ای نداشتم ازش
بعدم بدو بدو موهامو شونه کردمو صورتمو صابون زدمو و ی مانتو شلوار همیشگی قهوه ای پوشیدمو چادر سرم کردم
رفتم تو یخچال ی پنیر و خیار گوجه بستم تو نون
بدو بسمت سرویس
دیگه رفتیم این خیابونا خلوووووووووووووووت خلووووووووووووت
فقط سازمان اتوبوس رانی برای ان/ت/خ/ا/ب/ا/ت داشتن سرویس دهی میکردن همینطور تاکسی بی سیم
(داداش ذومی بنده منم جزوشونه) خداقوت داداش دومی*
خولاصه رفتیم سر شیفت
هی خدا
انقده شلوووووووووغ بود هی فکر میکردم خلوته بخاطر ان/ت/خ/ا/ب/ا/ت اما زهی خیال باطل
انقده شلوغ بود
چون ی صندوق در بیمارستان اورده بودن برای همکارا و همراهان مریض
دیگه همش باید مریض راهنمایی میکردم اینطرف و اونطرف
امروز کارم آسونتر بود فقط باید شماره میخوندم اما دیگه مدیریت میخواست
تازه امدم استراحت تا شب باز برم سر شیفت
**خداجون شکرت
- ۹۲/۰۳/۲۴