نامه ام برای تو*
دلم میخواست این نامه ها روزی بدستت برسه که با هم بگیم یادش بخیر
اما از ی طرف دلم نمیاد قایمشون کنمو تا بریم زیر ی سقف
میخوام قبل اینکه بریم زیر ی سقف این نامه ها اینجا خودنمایی کنن
از روی نوشتن در کاغذ هراسانمو نگرانم میکنه
چون احتمالش هست که پاره اش کنم یا دست کسی بهش برسه
پس مینویسم اما در روی وبلاگی که من و تو ازش خبر داریم و ی دنیا آدمایی مجازی که باهامون آشنا شدن
اُبای و هراسی ندارم که حرفام هزار بار خونده بشه
میگن حرف دل ی دنیا حرفِ از همه چیز که چون صدا نداره و فقط توی دل زندانیه و کسی نمیشنوه صداشو
حالا که من و تو با همیم
حال که دنبال خوشبختی خدایی هستیم
حالا که من برای دقیقه دقیقه اش ثانیه شماری میکنم احساسم میگه حرفام میگه بغضام میگه
خیلی خیلی خیلی خیلی (حتی از خود خیلی هم بیشترررررررررر)مواظب خودت باش
نامه های که بدون جواب میمونن
از جواب دادنش میترسی چون میدونی این طرف بی طاقتترم میکنه
از این اون میزنی و بحث عوض میکنی که یوقت فشار روی من نباشه
نمیدونم این حسم چی میگه فقط اینو خوب میدونم
خُـــــــــــــــــــدا در همین نزدیکیـــــــــــــست
زیر سایه او جون گرفتیمو و رشد کردیم
حالام از خود خودش میخوام صبرمونو بیشتر کنه دغدغه هامونو کمتر
میدونم
مواظب خـــــــودت باش ای خـــودِ خــودِ مــــــن
- ۹۲/۰۳/۲۳