نمیدونم چی شد نوشتم شاید برای یادگاری
دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۴۴ ق.ظ
از سر سجاده بلند شدم
از امروز بیشتر میخوانم بیشتر
از امروز میخوام برنامه ریزی کنم وبا برنامه پیش برم
من و کتابای نخونده
همون ایین نامه که امروز و فردا میکردم
انگار همین دیروز بود ذوق کرده بودم برای نوشتنش
اما ...
نگذاشتند من راحت باشم
الانم که برای کار نشد برم مصاحبه
اخه خدا اینا دیگه کی هستن؟
خدایا شکرت
میگم ی روز میشه میام میگم پخ
بترسی
بگی از دست تو دختر
+نیشم تا بناگوشم بازه آقایی برای تموم این حسای که بهم دادی
*خدا ممنونتم برای تک تک لحظه های حضورت در زندگیمون
- ۹۲/۰۳/۱۳