خاطره
مامان یکی ازدوستاش که الان خارج از کشوره البته اینجا خونه داره اما بیشتر خارج کشوره
دورانی داشتنا
ی چیزی یادم میاد از تولد دخترش
این اهنگ پنجره ها رو وا کن گذاشته بودن و میگفتن هرکس برقصه بهش شاباش میدن
فک کنین اونجا هزار تومنی شاباش میدادن حرف از 15 -16 سال پیشه فک کنم 5 -6 سالم بود
مامانم تو مهمونیا و مراسما نفر اول میرفت نفر اخر میومد ما رو هم برد خونه دوستش تا خیالش از من راحت باشه
خونه دوستش تولد بود هرچی اصرار کردن من برقصم نرقصیدم فقط کنار واستاده بودم دست میزدم اما اخرش بهم ی هزار تومنی دادن
چند وقت پیش رته بودیم خونه دوستش ا
امده بودن ایران
اونا همشون دختر داشتن و عروس کرده بودن
منو که دیدن گفتن دخترت چقد خوشگله کپی خودته
اما خودت جوون بودی خوشگلتر بودی ها
راست میگن مامان ی عکسی داره با زن دایی بزرگم خیلی خیلی خوشگل بوده مثل خودم لاغر
خلاصه رفتیم خونشون عکس دامادشونو نشون دادن
به من گفتن فیس بوک داری بگم اد کنن
گفتم نه من فیسبوک ندارم
تازشم اونا فک میکردن من 15 سالمه
وقتی گفتم 23 هستم گفت اصلا بهت نمیخوره
بعدم وقتی فهمید سرکار میرم و درسم تموم شده کلی تعجب کرد
خلاصه کلی حرف زدن و حرف زدیم هنوز بعد شش ماه ازشون خبری نداریم البته عید ایران بودن که ما مسافرت بودیم و اینجا نبودیم
ایشالله هرجا هستن خوش باشن و سلامت
- ۹۲/۰۲/۲۴