.

.

.

اینجا ما هستیم و خدامون

-----------------------------
با قراردادن این عکس
به عنوان
عکس پروفایل وبلاگتان
به جمع ما بپیوندید
+عشق

http://nomovement.blog.ir/

میزبانی من

شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۶:۰۵ ق.ظ
دیروز از عصر مهمون داشتیم

بعد رفتن داداش اولی و خانمش به روستای خودشون برای عروسی 

داداش دومی و خانمش و بچه هاش امدن یکمی نشستن و چای و میوه اوردیمو رفتن

تازه ظرفارو شستم و مرتب کردم اشپزخونه رو

باز  عمه (مشهدی) اینا بودن که با هم تو عید همسفر بودیم ی دو ساعتی اونا نشستن از عروسمون پرسیدن و نحوه خواستگاری و این حرفا

اما در اصل امده بودن عیادت داداش سومی 

خلاصه اونا ساعت 6 راهی  جاده و خونشون شد

همینجور برای خودمون اوقات فراغت درست کرده بودیم که عمو و عمه کوچیکه و بی بی جان و دخترعموهام امدن

دوباره بساط میوه و شکلات و چایی روبراه شد

همینجور پذیرایی کردیم و از عروسی صحبت کردیم که اصلا یادشون نمیاد چی تنم بوده و چطوری بوده موهام

کلی خندیدم گفتم پس ایشالله عروسی بعدی همونا رو میپوشم

*دیدی اقایی یادشون نیس چی پوشیدم و موهام چطوری بوده میدونم دیگه

تازه همینوجور بحث و شوخی و صحبت بود که عمو دیگه امد با خانومش و پسرش

یعنی از جمعه بگین چی یادت میاد میگم ظرف شستنو پذیرایی کردن

خیلی کم پیش میاد داادشام پذیرایی کنن

خلاصه تا رفتن ساعت 10.30یا 11 یود

شعر یادت نره دیدن بعد رفتن

تازه ما شام خوردیم از ساعت 9.30 شامم اماده بعد ی ساعت شام خوردیما

خلاصه روز جمعه واقعا مهمون بازی داشتیم 

الانم هنوز نمیدونم ظهر بیمارستان شیفت دارم یا نه؟

میبینید مثل من باشید یهو همه چی اتفاق میفته

  • ادم و حوا

نظرات (۹)

همین که میگی همه از عروس سوال میکردن ..

پاسخ:
پاسخ:
عروس خودمونو میگم زن داادش اولی تازه عروس خانوادمونه 17 فروردین عقدشون بود یادت رفته؟؟؟؟؟؟
جریانِ عروس چیه ؟!

پاسخ:
پاسخ: جریان عروس چی؟
یکی یدونه گل گلخونه

پاسخ:
پاسخ:
چیکار کنم خو
یکی یدونم
دیگه وقتشه آقاییییییی کجایییییییییییییی
خانمی حسابی کد بانو شده
بدو بیا تا از دستت نرفته


پاسخ:
پاسخ:
اوه خجالتم ندین الان اب میشم میرم تو زمینا
ماشااالله شیفتی مهمون داشتین ها
خسته نباشی من بهت افتخار میکنم
آره دوباره بپوش هیچکی یادش نیس

پاسخ:
پاسخ:
ها شیفتی مهمون داریم
بقول اقایی ما همیشه مهمون بازی میکنیم
مرسی پس چرا ی دست برام نمیزنی
باشه چشم ده بار دیگه میپوشم گذاشتم تو بایگانی ها لباسمو
سلام به به خانوم مهمان دار به تو میگن کدبانو خو بگو داداشات هم کمک بدن چیزی ازشون کم نمیشه که

پاسخ:
پاسخ:
سلام سلما خانم قدم رنجه نمدین
کم کم میخوام به فکر مهمانداری و هتل اینا بیفتم
خسته نباشی هروقت بیکارشدی واسم شادمهر رو یادت نره ببخشید خوووو

پاسخ:
پاسخ: سلامت باشی
بازم فرصت کنم چشم فقط قول نمیدم بهارجان
سلام.ممنونم که به وبلاگم اومدی.با اجازه لینکت میکنم تا بعد از این نوشته هات رو بخونم

پاسخ:
پاسخ:
سلام خوش امدین شما لطف داری
  • جوکستان(مهدی و آتنا)
  • آپیم
    منتظر حضور سبز و نظرات قشنگتون هستیم