شیفتم و ناهار هول هولکی من
نمیشد که بی خبر باشم
زنگ زدم بیمارستان
ده بار شاید شماره گرفتم تا گوشی برداشتن
اول که خبر شلوغی دادن
گفتم خدا بخیر بگذرونه
بعدشم اینور اونور نیگاه کردم دیدم مامان میخواد بره بیرونو و کلی ظرف نشسته در انتظارمه و من ناهار ندارم یعنی کلا ناهار نداریم
این مواقع میپرم تو یخچال هرچی هست میارم بیرون
خداروشکر مواد کباب اماده بود سریع روغن گذاشتم چون کم بود باید سیب زمینی و گوجه سرخ میکردم تا بشه چند نفر سیر کرد
دلم نمیاد همیشه تنهایی غذا بخورم یعنی من بخورمو چندتا خسته کوفته از راه برسن غذا نداشته باشن
خلاصه بدوبدو کباب درست کردم سیب زمینی پوست کردمو جدا جدا سرخ کردمو گوجه هام هنوز تو انتظار بودن که درست بشن ی عکس گرفتمو وگفتم بزارم اینجا یادگاری بمونه
با کلی خاطره
ظرفارو شستمو اما نشد گوجه هارو هنوز سرخ کنم تا موقع عکس گرفتمو وگذاشتم گوجه ها سرخ بشه و بشه اینجا بنویسمو عکس بزارم
تازه خیارشور هنوز خرد نکردم برای سر سفره
امروز همه چی هول هولکی شد
الان هم مینویسم هم از پنجره اتاق روی گوجه ها نظاره دارک که سرخ بشن میبینین چقد فعالم
+خدایا شکرت
اینم عکس فوری
- ۹۲/۰۲/۲۱