کارای این روزام

امروز بی بی جان مرخص کردن هنوز نرسیدم برم خونشون

بتونم عصر ی سری میزنیم ببینم منو تشخیص میده یا نه 

باز منو اشتباه میگیره

خو چند روزی بیمارستان تعطیله یعنی من شیفتامو اف کردم بخاطر عروسی دختر عموجانم

فردا شب خونچه دارن 

پنج شنبه که جشن عروسیشونه 

وسایلشو چیدن و مشهد خونه گرفته بعد از 5-6 سال خونه دار میشه

منم که ی لباسمو دادم برام مدلشو عوض کنن حالا نمیدونم اونو چطوری بپوشم بنظر خودم یکم لختیه

بماند که زیاد لختی نیست فقط بند داره حالا عصر لباسمو تنگ کنن برم بیارمش عکسشو میزارم  

چون میخوام سنگدوزی کنم لباسم ساده اس 

دیگه اینجوریاس حالا فردا عصر نمیدونم چی بپوشم

ساعتای 10.30 رفتیم خونه دختر عمه ام لباسو پوشیدم گفت این یکم تنگ کنم میتونی سنگدوزی کنی 

گفتم اره شما یکم اندازه اش کن گفت پس عصر بیا ببرش

حالا برسه به موهام  

موهای منم لخت لخته

هرچند سال پیش برای تولدم مامان اتو مو خرید اما ازش استفاده نکردم فقط ی بار برای عارف اتو کشیدمو موهاشو درست کردم برای عروسی داییش

حالا ببینم چطور میخوام موهای خودمو درست کنم اهل ارایشگاه رفتن نیستم چون کار یکی دیگس

ادم خوبه هنر خودشو بکار ببره (بهارخانمی با اعتماد بنفس بالا)

بعدازظهر با عکس لباس میام و ادامشو مینویسم