جریان منو صندوق
بدو بدو برای مامان حساباشو کردم پولاشو شمردم رفت بانک
منم یکم خودمو کش دادم ساعت 8 رفتم صندوق افضل طوس
وارد شدم داخل صندوق
کارمنده اخماش تو هم بود سلام کردم و صبح بخیر گفتم
دفترچه رو گذاشتمو گفت برداشت یا واریز؟
گفتم برداشت
دیروز واریز کردم دیگه
واریزو دیروز دادم
یهو زد زیر خنده
گفت از دست شما جوونا
گفتم از دست ما جوونا مگه چیکارکردیم
گفت قبل شما ی خانوم جوونی امده بود اخما تو هم میخواست منو بزنه
ی امضا دفترچه رو نکرده پول میخواسته
منم گفتم امضا بزنین
گفتم بنده خدا اعصاب نداشته
گفت نمیدونم
گفت الان موندم شما چرا شوخی میکنین؟
گفتم شوخی میکنم؟
من؟کی شوخی کردم؟
شما گفتی برداشت یا واریز
گفتم برداشت
دیروز واریز کردم
همه زدن زیر خنده
رییسش گفت
کار بنده خدارو راه بندازین
تا اعصابش بهم نریخته
برگشتم گفتم
اره راس میگن
تازه درشت بدین
حوصله شمردن ندارم
صندوق منفجر شد امین
همه میخندیدن
خلاصه میخواست بگه امضا بزن
مونده بود چطوری بگه
گفتم پول دادین امضا نمیخواین؟ والا فردا مشهور میشم
صندوق شما ازم امضا نداره ها
رییس پاشد امد
گفت از کدوم شعبه حسابتون؟
گفتم زیر اسمون
گفت شما جوونا هیچکدومتون مثل هم نیستین
خودش برام پولا رو شمرد رفت از گاوصندوق 50 اورد
+ چشمو دل شوهرمون روشن والا چقد دختر بدی شدم من
+ اضافه شود که فکر بد نکنین رییس صندوق مردی مسن اخرشم تشکر کردم امدم بیرون
فعلا ساعت 4 بیمارستان شیفتم
- ۹۱/۱۲/۲۴
انشالله سالی سرشار از خوشی و سلامت پیش روت باشه گلم..............و خوشبختی از همه لحظات زندگیت بچکه.....................
سلام سمانه جان نمیدونم چرا نمیشه
همچنین شما هم سال خوبی رو داشته باشه ممنون که بهمون سرزدی