کلا موضوعش یادم رفتش
102جزائی
103جزایی
102جزایی
103جزائی
دادیاری شعبه 2
دادیاری شعبه 3
ااااااااااااااه
ولی حال کردما گوشیبردم داخل هرچقد دوس داششتم گوشی نشون اینو اون دادم که حالشون گرفته بشه که نتونست گوشی بیارن
اووووووف پا و کمر نمونده والا
الان از درد بی خوابی وکمر دردوپادرد نا ندارم دنبال شکلک باشم والا
اصلا یادم رفت دیروز قضیه چی بود براتون بگم وحداقل اینجا ی چیزی یادگاری بمونه ای باباااااااااااااا
اینم حافظه اس ماداریم
ها خلاصه دادگاه اخر بود تصادفمو که یادتونه 91/10/10 خدا بهم رحم کرد کور نشدماااااااااااا
ولی ارایشی کردن چشممو هیچ ارایشگری نمیتونست ترکیب رنگی اونجوری درست کنه والا
یادم نمیره چطوری بستری کردن منو اونمتو اتاق داخل بخش
از مامان و بابا دورافتادم منم تنها
ی همراهم نداشتم زنگ زدم همسری من قهقه میزدم تا دیدم گریه میکنه از نه دل گریه کردم کههم اتاقیا منو نیگاه میکردن اااااااااااااااااااااااه ناهار نخوردم از بس نیگام کردن چش نبود که شده بود بادنجان
اومدن بحساب نوارقلبمو بگیرن چون بقدری تپش قلب داشتم و فشارم بالا بود تو امبولانس که همه نگرانم شدن
اونم از پرستار پیج انزیکت وصل کرده باز نکرد که حتی دوقطره سرم بره دستم نزدیک بود رگ دستمو با اون دستگاه نوارقلبش پاره کنه که گفتم اه کوری مگه وامونده دستمو کندی
تا برگشت دید ست منو داره همراه دستگاهشون میبره
گفتم صد رحمت به بیمارستان ما حداقل مریضو رنده تحویل میدیم
شما کشتارگاه دارین
همه اتاق خندیدن و من اشک ریختم
+ای خدا ممنونم بخاطر زندگی دوباره هم دادی
+حالم یکم گرفته شد اصلا موضوع حرفم کلا پرید
والا الان چه وقته پست گذاشتنه برم بخوابم که دردای عالم ریخته تن من
فردا بازم داداگاه
خداکنه تموم شه بره
من غلط کنم دادگاه برم از شکایت میگذرم والا بخدا
- ۹۱/۱۲/۲۰