همینجوری نوشتم
یعنی به خودم امدم ی سیل اشکی راه انداختم
حالا برم یکم گردگیری کنم خونرو بتونم بعدش میام مینویسم یکم حالم سر جاش بیاد
**********************************************************
امروز 17 اسفند ساعت 2.33
دیروز قرار بود تکمیل کنم اما نتونستم
امروز امدم کاملش کنم
طفلی همسر گرامی ناراحت کردم خودمم ناراحت شدم
ی لحظه چنان گفتم نه نرو
فک کردم پیشمه
بخودم امدم دیدم فاصلمون1395کیلومتره
یعنی ی جوری شدم خودمم قاطی کرده بودم نمیدونم چمه
اما بعدش گفتم بره
منم رفتم یکم قر دادم و قر دادمو اس میدادم و شوخی میکردم چایی درست کردمو و خونه تمیز کردم و کدبانو گری کردم
یعنی اینجوری ادمی هستم
قاطی کنم درست بشو نیستم تعمیرکارم ی نفره هرکس دیگه بهم دست بزنه خرابتر میشمو بهتر نمیشم یعنی انجور ادمی هستم من
زندگیمو دوست دارم
عاشقشم
با تمام کمبودها
باتمام تلخیاش
با تمام اطرافیانش
با تمام حسهای غمو شادی
با تمام زندگیم عاشقشونم
من منم میتونم پس میتونم
ایشالله شنبه میرم برای کارتکس که حداقل نصف کاراشو بکنم و کارتکسم باطل نشه
امروز مربی که اون همه سخت گرفت گفت برو کارتکسو بگیر بقیه اش بزار بعد
اما من باید برم چون میتونم باید قبول شم
چون لازمش دارم
چون خواستم پس راحت میتونم از پس گرفتنش بربیام
- ۹۱/۱۲/۱۶
خوشحالیم چنین دوستای داریم